مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مگی و گربه و گریه

نمی دونم ریشه ترسم از گربه ها از کجاست ولی میدونم نباید بهم نزدیک شن... چند وقتی یه گربه ای تو چرخ ماشین بابا زندگی می کرد. شب و روز نداشتیم و همیشه بیدار بود و جیغ میزد، حالا بزرگ شده و به شدت لوس... برام عجیبه چون این گربه خونگی نیست و نباید این همه شیطون باشه. عکسی ازش ندارم متاسفانه، همیشه در حال بازی تو کوچه ست پدرسگ ... اوه نه پدر گربه! 

امروز که از کلاس بر میگشتم و به شدت گشنه بودم اومدم دیدم یه پیشی عزیزی رو مشکی خوابیده. از دور در ماشین و باز کردم بلکه با صدای دزدگیر از خواب بپره، چاره ساز نبود. در ماشینو باز کردم و کوبوندمش و پریدم عقب، در ماشین کنده شد باز پیشول تکون نخورد. دیگه نزدیک بود گریه کنم چهره م در هم و ترسیده و مغموم بود که یه پسری اومد بشینه تو ماشینش من و دید خندید، پرسید گربه رو می خوای بپرونی؟ گفتم بله!!! 

و از صدای بله گفتنم پیشول پرید و خرامان خرامان رفت رو سقف و از اون ور ماشین پرید پایین... 


نظرات 37 + ارسال نظر

یکیشونم میخواسته با عمو دوست بشه. عمو پا نداده

وااای نیم ساعت پیش دیدم پست رو غش کردم از خنده :)))
منم همچنان ماجرا دارم با پیشول ها

برعکس عااااشق گربه هاممم...
خیلی از دخترها رو دیدم که مثل تو میترسن... نمیدونم چراا

واقعا منم نمی دونم چراااا:دی

محسن 1394/09/04 ساعت 07:23

سلام مگی خانم خوشگل، مروارید عزیز و خوشحال و خندان
شما هم طرز نوشتنوتون مؤدبانست و هم خوب حرف میزنید و هم خوب آرزو میکنید مطمئنم که میطلبه، من اهل قم هستم هروقت مشرف شدید مرا هم مورد تفقد قراردهید و دعا فرمائید. خواهشاً پاسخ این پیام را ندید. دیگه قصد دارم تو وبلاگ کسی نرم و سری نزنم البته دو تا وبلاگ بود که اولیش آنه و دومیش شما بودید وقتی فکروشو میکنم که با یه جنس مخالف ارتباط نوشتاری پیدامیکنم خودم خجالت میکشم و میترسم گناه باشه ولی خب به هرحال خواستم باعث خیری بشم یا بشند در اینجا شما آموختید که دخترای بادبی مثل شما وجود دارند که حریم خودشونو حفظ میکنند و به نامحرم باج نمدیند و نمگذارند دیگران از اونا سواستفاده کنند من نیز خوشحال میشم. برات آرزوی موقیت میکنم امیدوارم در زندگی و کارو تحصیلت موفق و شاد باشی. مرا نیز حلال کنید......

سلام آقا
جواب سالم واجب بود :)

BoBo 1394/09/03 ساعت 22:50

گربه هم گربه‌های قدیم!

:دی
اینا آدم خورن آدم خوووور

آدم 1394/09/03 ساعت 21:58 http://autumn-girl.blogsky.com

ببین حمله باید بکنی....اساسا حمله انواع مختلفی دارد در اینجا به یک مورد اشاره میکنم!

اهم اهم...

باید با ترست رو به رو شی یعنی...سعی کنی از کنارشون رد شی و عادی باشی یا سعی کنی بهشون غذا بدی و در موارد پیچیده تر بهشون دست هم بزنی....

اولش وحشتناک سخته ولی میبینی که فقط یه حباب بوده اون ترس.....

:)

عه من بهشون خیلی راحت غذا میدم.فقط نیان بچسبن بهم دوسشون دارم... اونقدرررر پیشی ها شکمشون شیر شده از دست مگی؛)

کیمیا 1394/09/03 ساعت 21:27

پیشی عشق منه.
البته گاهی ترسناک میشه:/
دیروز اومدم از پله برم بالا دو تا گربه رو پای من پریدن واسه هم صدا درآوردن و چنگ انداختن:/
گربه نازه
ولی خره.

واااای این صحنه ی جنگیدن و جیغ کشیدنشون رو به کرااات شنیدم:|
ولی خره:))))))

مهران 1394/09/03 ساعت 21:17 http://mehran.blogsky.com

شما باید صبر می کردی تا هر وقت خودش دلش خواست از ماشین بپره پایین...

کلی راهه از معلم تا منظریه. گربه تو راه به کشتن می ره.ِ.. بیشتر اینا کل عمرشون رو اندر خم یک کوچه ان :)

:)))) اندر خم یک کوچه که میگن اینان؟!
عجببب... کاره دیگه شاید عاشقی چیزی شده تا معلمم کوبیده اومده:|

Meredith 1394/09/03 ساعت 20:19 http://dr-coffe.blogsky.com

خخخخخ چه پررو شدن گربه ها

اصن یه وضی

چوپان 1394/09/03 ساعت 20:14

عه! من نمیدونستم میترسی ازشون! نگفته بودی دخترکم
همه ی شما دخترای لوووووووووووووووووووس! اه اه
ولی من واقعا از سوسک و عنکبوت میترسم. شده جیغ هم بزنم و مامان بابارو صداکنم حتاتاسف آوره!
همه ی ما دخترای لوس! :))

ببین نمی ترسماااا:|
فقط زیاد خوشم نمیاد میدونی که چی میگم:)))))؟!
منم اصولا حرکاتم خیلی مسخره و چندشه:| سوسک دیدن برام مساویست با جیغ خودزنی و های های گریه!!!!!
عیب دختر به این قد بلندی از سوکس بترسه:)))؟

مهسا 1394/09/03 ساعت 18:58 http://nursing1394.blogsky.com

منم از گربه ها می ترسم. نمیدونم چرا... یه بار یه جا که انتظار نداشتم گربه باشه گربه بود! اونم نزدیک به من ... هیچی دیگه ...
یه جیغ بنفش کشیدم هم خودم هم گربه هه ترسیدیم... خیلی بدبودددد امیدوارم دیگه هیچ وقت اتاق نیفته.

اصولا سعی میکنم واکنش نشون ندم مگر اینکه یهو بپرن جلوم:| نامردا:))) جیغمو در میارن

دلقک 1394/09/03 ساعت 15:37 http://jokker.blogfa.com

خیلی باحال بود.من از سگ هم نمیترسم.خخخ

آفرین بر تو جوکر درووود برتو:دی
منم زیاد حس بدی به سگ ندارم اصولا

دلقک 1394/09/03 ساعت 15:36 http://jokker.blogfa.com

خیلی باحال بود.من از سگ هم نمیترسم.خخخ

:دی

پریسان 1394/09/03 ساعت 13:59

خانوم مگهان!این مانتو شما ک من خوشم اومده جلو بسته هست؟بعد این پاپیونش باز و بسته میشه؟
اگه باز و بسته میشه گره ش معمولیه؟چون حس میکنم ی جور خاصه گره ش!

عزیزم کدوم مانتو خب تو همون پست کامنت بده...
البته فک کنم فهمیدم کدومو میگی بلی جلو بسته ست پاپیونشم باز و بسته میشه گره معمولی میزنم سعی میکنم پاپیونش خوشگل شه ولی؛) همین:دی

مهران 1394/09/03 ساعت 13:57 http://mehran.blogsky.com

چه مشکلی با گربه های بدبخت داری که انقدر گربه آزاری می کنی آخه... :)
این گربه چقدر قیافه ش آشناست. فکر کنم دورو بر خونه ما یکی شبیه این هست.

من گربه آزاری میکنم؟!:|
اوشون کنگر خورده لنگر انداخته بودن رو مشکی ما:|
چه باحال نکنه بچه خودشه اومده اون ورا... حیوونن دیگه
می خواین عین فیلم هندیا بچه رو به مامانش/باباش؟! برسونیم؟:دی

Manic man 1394/09/03 ساعت 13:39 http://manicman.ir

خواهر منم خیلی از گربه میترسه. برعکسشش من عاشق گربه ام. حالا این رو در نظر بگیر. هر جا گربه میبینیم من میدووم سمتش پیش پیش میکنم بیاد سمتم خواهرم جیغ میکشه فرار میکنه.
گربه به جا اینکه بیاد سمت من میره سمت خواهرم

:)))))
منم همیشه درگیرم که چرا پیشولا میان سمت من؟!
اصلا عجیبه هااا انگار می فهمن عشق رو تو نگاهم:|

تو ایتا کوجدنه رشتِ کُری دِ :-*

عخییی مره خوش آیه رشتی گب زنی زای جان...

محسن 1394/09/03 ساعت 12:09

سلام خیلی باادبی که سلام نکرده منو سلام میدی...

:)))))))))

دل آرام 1394/09/03 ساعت 11:34

من هم از پیشول ها خوشم نمیاد. دوستشون دارم ها ولی نزدیک نیان که جیغ می زنم
یه بار یه پیشی بهم حمله کرد و چنگ انداخت. از اون روز ترسیدم

بله عین خودمی:)))) دوسشون دارماااا ولی از دور:|
وااای چه وحشتنااااااک:| چنگ انداخت؟ بی شعووور

آدم 1394/09/03 ساعت 11:26 http://autumn-girl.blogsky.com

من عاشق گربه هام....باهاشون حرف میزنم...قربون صدقشونم میرم!!!گربه ی حیاطمون اسمم داره تازشم!!!

حیوونا خیلی خوبن که....

به ترست حمله کن....!!!!

چه بامزه یکی از دوستای منم اینطوریه...برا پیشی پای مرغ و چربی گوشت و اینام میخره:))

غلبه کنم؟! یا حمله:))) چطو حمله کنم خووو

عارفه 1394/09/03 ساعت 10:25

من این حس رو به صورت شدید به گریه و تمام حیوانات دارم.
می ترسم خو چی کار کنم

منم واقعا دست خودم نیست:| :((( چرا ما این همه حیوون گریزیم خب آخه؟!
جدی دوس داشتم که میتونستم برم حیوونا رو بغل کنم ولی واقعا نمیتونم

محسن 1394/09/03 ساعت 10:14

بد برداشتی ....
من که شما روندیدم مگی خانم ولی نمیدونم "مگهانِ: دی" یعنی چی ؟ من یه آدم احساسیم همیشه از روی حسم که هیچ وقت بهم دروغ نمیگه حرف میزنم ... خیلی قبولت دارم ... ولی پیشِ نوشته هات کم میارم .. از همه جورش مینویسی . راستی آره همه جا آدم بد و خوب هستش .. ولی دوره زمونه ای شده که آدما برای استفاده ازهم دورهم جمع میشند وقتی تایمِ استفاده تموم میشه همدیگرو فراموش میکنند ... نذار سال بیاد و سن توسن اضافه کنی یه دستی بالابزن اگه خدا بخواد زندگی متأهلی رو شروع کنی یه سری به جمکرون هم بزم امام زمان عج دعا تو برآورده کنه ... راستی فکر بد نکن من متأهلم

:دی
مگهان :دی یعنی مگهان خندان...نیش باز و خوشحال
هوم... چون من عین شخصیت واقعیم هستم تو وبلاگ... نماز می خونم، روزه می گیرم سعی میکنم تو این ایام زیارت عاشورا و قرآن بخونم.
در عین حال اهل گردشم و کمی شیطون متاسفانه؛)
خییییلی خیلی دوس دارم که حضرت معصومه بطلبه و بشه مسجد امام زمانمونم بیام. فعلا میسر نشده این امر...ولی میدونم، میدونم که میشه

محسن 1394/09/03 ساعت 09:40

من فک کرده بودم شما متأهلید نگو مجردی ولی تجربه خیلی زیادی دارید..

با سلام
خیر مجردم. چه تجربه ای؟!

مروئه 1394/09/03 ساعت 09:10

مگی جان عزیزم مگه شیره که میترسی بپره روت
ما اینقد گربه تو خونم داشتیم و داریم که حد نداره
یکیشون بود تو پله دم خونه میخوابید و بلند هم نمیشد باید از روش میپریدم خیلی پررو بود یکیشون بود رو درخت میخوابید تا مامانو میدید پرت میکرد خودشو پایین
ولی هز همشون نازتر یه چه گربه تپلی بود که ما بهش میگفتیم خپل دستو پاشهاش کوتاه بودن تو برفا گیر میکرد مثل کانگورو میپرید تو برفا خیلی هم ناز بود
در مجموع گربه که ترس نداره باور کن هرگز رو تو نمیپره هیچ وقت

واااای ما هم خونه کودکی هامون همیشه گربه داشت همیشه...
هیچ کسم نمی ترسید جز من...همه باهاشون دوست بودن خیلی :دی
مامانم میگه از همون کوچولووییت عجیب بود که وحشت داشتی از گربه ها

مترسک 1394/09/03 ساعت 08:37 http://1matarsak.com/

معمولاً گربه‌ها بای‌دیفالت چون پیش‌بینی می‌کنن همه آدما گربه‌آزار (!) تشریف دارن، توی 99 درصد مواقع حواسشون هست که دمشون سر راه قرار نگیره؛ بهله! این‌جوریاست :D
ای وای :)) یکی از بچه‌ها بود (حالا اسم نمیارم) یه برادر خیلی کوچیک‌تر از خودش داشت بعدش یه بار تیتر وبلاگمو اشتباهی «یک متر سگ» خونده بود و پرسیده بود یعنی چی؟ و دوستمونم گفته بود: دل‌بندم! این «یک مترسک»ـه و نه «یک متر سگ»! :))

:))))) بای دیفالتشون تو حلقم:دی
یک متر سگگگگ:)))))

Bluish 1394/09/03 ساعت 08:29 http://bluish.blogsky.com

:))))

:دی دهه به من می خندین؟!

سیاهچاله 1394/09/03 ساعت 07:55


ای جانم گربه ترس نداره که... چرا داره :/ مخصوصا این خونگی هاشون که می خوان از سر و کول آدم بالا برن ://

داره بوخودا...آره دیگه مشکل این ابلها اینه خیلی صمیمی هستن با آدما:|

آناهیتا 1394/09/03 ساعت 01:56

این ترس از گربه رو زندایی و دختر خاله ی منم دارن. و من اصن نمی فهممشون
بعد حالا تو اسم سوسک رو جلوی من بیار... شصتوشیش متر می پرم هوا :| :|
تازه سوسک نسبت به گربه بی آزار تره

+بچه که بودی, نشده که مثلا دم یه گربه رو بکشی و اذیتت کنه؟
بعضی وقتا ترسامون ریشه ی بچگی داره, حتی ممکنه مال زمانی باشه که ما اصلا یادمون نمیاد اما رفته تو ضمیر ناخداگاه

:)))) من سوسک میبینم ممتد جیغ میزنم. گربه ببینم اونجوری نمیشم اصلا:دی
سوسک فاجعه ست... از این موجود همگی می ترسیم:))) تو خونمون منظورمه...
والا بعید میدونم چون من چیزی که شنیدم اینه که خیلی مامانم تلاش کرد دوسشون بدارم و همیشه بغلم می کرد میرفتیم پیش پیشولا... ولی من کلا حس بدی بهشون داشتم:دی

آووکادو 1394/09/03 ساعت 01:15 http://avocado.blog.ir/

هیچوقت گربه ها رو دوست نداشتم
یا این که در ظاهر بی آزار هستن...

عه... من دوسشون دارم تقریبا... اقلا سعی می کنم.
ولی کجا ظاهرشون بی آزاره؟!:| من می ترسم فک می کنم موجودات شروری هستن و هر لحظه امکان حمله وجود داره

مترسک 1394/09/03 ساعت 00:54 http://1matarsak.com/

از گربه هیچ وقت نترس به جز زمانی که اشتباهی یا عمدی بری روی دمش؛ چنان جانور خشنی می‌شه که شیر جلوش هیچه! در مجموع حیوون باحالیه، دوسش دارم 3>

واااای همون دیگه من همیشه می ترسم که پا رو دمشون بذارم متر...(خوبه این متر و هولدن تو دهنمون انداخت مترسک سخته، بعدشم گیلکا به سگ میگن سک:|)

هوم 1394/09/03 ساعت 00:47

من به نظرم نمیشه تو ذاتتون باشه! :D به نظرم به خاطر اینه که از بچگی بهتون میگن که شما دخترید و ترسویی تو ذاتتونه. حتی اینجور جلوه میدن که ترس و جیغ بامزه است و کار دخترونه ایه. ولی پسرا درست برعکس باهاشون رفتار میشه. خلاصه به نظرم با یه مدت تمرین شاید بشه برش گردوند! :دی

نمی دونم واقعا:دی آخه خواهرم عاشق حیوانات بود همیشه و منم با اون بزرگ شدم. هرچقدر اصرار می کرد بغل کنمشون یا برم نزدیک حاضر به این کار نبودم. یا از اونجایی که کار بابام بی ربط به حیوونا نیست ایشونم خیلی تلاش کردن که بهم بگن حیوونا مهربون و خوب و اینان ولی موفق نبودن دیگه:دی

+ ولی در کل تا حدیش عموما همونیه که شما گفتید. اما شک ندارم بخشیش تو ذات دختر بودنه و اصلا همونه که دخترا رو مایل می کنه به داشتن یک عدد حامی به نام شوهر؛)

دکتر جان 1394/09/03 ساعت 00:46

خیلی
هم
گربه
خوشگلیه
ترس داره این آخه؟! نه آخه این ترس داره؟ ماشینو روشن می کردی از خواب بیدار
میشد خانوم

دکتر؟ می تونم بپرسم شما کدوم دکتری؟
میم جان ؟! هوم؟

+ من می ترسم گربه بپره روم...همین

پریسان 1394/09/03 ساعت 00:44

مهم دهه شصتی بودنه!
پس الان داری فوق میخونی؟!

بله عزیزم مهم همونه؛) هاها..
یه دوست دهه 70ی دارم که خیلی دوسش دارم، ولی بقیه 70ی ها خیلی ازم دورن...نمی دونم چرا؟!

+ بلی فوق مثلا

هوم 1394/09/03 ساعت 00:36

هوم؟ گربه؟ دیگه وقتی از گربه هم می ترسی فکر نکنم حیوون دیگه ای بمونه که ازش نترسی! هیچ وقت دلیل این ترس دخترا رو نفهمیدم! ژنتیکی که نمی تونه باشه! جامعه یه جورایی بهشون تحمیل کرده؟ از بچگی بهشون یاد دادن؟!

ببین من دوسشون دارم عمیقا ولی بیان سمتم می ترسم...خیلی می ترسم یعنی... همیشه م فکر می کنم نکنه بیان سمت پام هول شم بپرم روشون لهشون کنم:| من کلا از بچگی نزدیک حیوونا نمی رفتم جز ببعی... این مورد رو دوست داشتم خونواده هم شدیدا تلاش کردن دوستم کنن با حیوونا اما گویا بنده به هیچ عنوان راضی به دوستی باهاشون نبودم:دی
ژنتیکی نیست، دخترا در کل ترسو هستن ذاتشونه...

پریسان 1394/09/03 ساعت 00:28

68 یعنی 26
تو یا 69 یا 70 درسته؟!

69 ی هستم:) دهه شصتی عزیزم! همسایه ی عزیزم سلااام؛)

پریسان 1394/09/03 ساعت 00:24

را اول تایید میکنی بعد جواب میدی؟!:/سوال شد برام خب

گاهی اول تایید می کنم بعد جواب میدم؛)

مهندس جان 1394/09/03 ساعت 00:22

وووییییی

ووووووووی :| هم هیکل خودم بود پیشوله ببینیدش آخه

پریسان 1394/09/03 ساعت 00:20

وقتی بچه بودم گربه داشتم یه روز که باهاش بازی میکردم چنگم گرفت اونجا فهمیدم گربه صفتی یعنی چی
یه بار به یه گربه ماهی میدادم که هی چنگاشو می آورد بیرون
من از گربه نمیترسم از گربه متنفرم قبلا هربار گربه میدیدم با پام پرتش میکردم اما الان چون وسواسی شدم کاری بهش ندارم!
چند مدت پیش تو خیابون راه میرفت یهو یه گربه پرید رو پام!حس چندشش قابل وصف نیست!اقایی ک از روبرو می یومد منتظر بود جیغ بکشم اما ضایع شد!
وقتی اومدم خونه حتی کفشمم شستم
متنفرم از گربه متنفرررررر

منم خیلی چیزای اینجوری شنیدم. حالا خاطره زیاد دارم از گربه ها منم....گربه های رشت یه جوری آرومن فکر کنم مال آب و هواست. گربه های تبریزی خیلی خیلی عجیبن:دی
اونا زیاد رو پام پریدن و سمتم اومدن که منم نامردی نمیکنم و جیغ میزنم. اصلا ارادی نیست یعنی...
ایشالا از چیزای دیگه متنفر نباشی دخترک....

+ راستی همسایه شما هم سن و سال منید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد