مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

Happy rings!!!

اپیلاسیون بودم که دیدم یه شماره ناشناس 4 5 زنگ زده بهم ، و یه اس ام اس که فهمیدم فامیلای یکی از دوستامن :) سوار ماشین شدم و دیرتر با هم صحبت کردیم یه کم و گفتن هر کمکی خواستم بگم و خدافظی ، باز دوست با معرفتم سفارش کرد کاری چیزی داشتم به فامیلاش زنگ بزنم ، اومدم خونه و رفتم دنبال یه کاری ، دوباره کس دیگه ای زنگ زد ، شماره باز ناشناس ، گفتم من دوست فلانی هستم و بیاین خونه ی ما ، اینجا من تنهام کل هفته رو براتونم غذا درست می کنم ماشینم هست می گردونمتون ، گفتم همه چیز ردیفه و تشکر کردم گفت پس یه ناهار بیاین پیشم. 

خداحافظی کردم و رفتم لواشک آدامس بخرم که دوست دیگه ی وبلاگیم زنگ زد . اونقدر محبت داره این دختر که ... ! من بی احساس کم میارم در کل در برابر خوبی های دوستان ...

خلاصه که دوس دارم خدا رو بغل کنم از بس اطرافیانم خوب و مهربونن ... همه انقدر خوبن این روزا ؟ یا نه خوبا به تور من می خورن ؛) آیکون بغل برای همتون ... 


+ الان که فکر می کنم می بینم کاش ده روز مشهد بودمااا :)) خب من چه عالم آشنای اونجایی دارم!!! 

+ از تک تک اعضای خانواده کمک هزینه ی سفر گرفتم :)) :دی بس که این اخیر بی پولم !!!

نظرات 6 + ارسال نظر
طـ ـودی 1394/05/14 ساعت 00:12

خوشحال باش بخاطر بودن همه ی این مهربون ها
سفر هم حسابی خوش بگذره

منم دعا میکردی تو حرم

اف 1394/05/13 ساعت 08:27

عشقم 8.30 زنگیدم بهت رسیدن بخیر بگم و آرزوی سفر خوش ، که ریجکت کردی
گفتم گیری حتما
خوش باشی جیگرک

تو روحم
کی ؟!
نکنه خواب بودم!!! :))

زندگیت پر از این آدم مهربونا :)

ممنونم بانوچه!

سلام عزیزم
سفرت به خیر و خوشی.
چند وقت پیش به اخترکم سر زده بودی و کامنت گذاشته بودی. اومدم هم جواب دید و بازدید رو بدم و هم اینک بگم انگار همشهری هستیم

omid 1394/05/12 ساعت 16:35

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد