دلم بونه گیر شده ، بغلش کردم امشب ... کی رو ؟ مگی کوچیکه رو ... طفلی هق هق داشت ، ماهی نارنجیشو می خواست . براش خوندم ... اشکاش ریخت و دوباره پرشور تر براش خوندم . اونقدر اشک ریخت تا حوض ماهی پر شد ... ماهی بیا ، اشکای من حوض تو رو پر کرده ، براش خوندم ... براش پرشور و پرشورتر خوندم .
"
شاید که یه خیال تند سرسری بود ماهیه
هر چی که بود
هر کی که بود
مگی کوچیکه
محو تماشاش شده بود
واله و شیداش شده بود
همچی که دست برد که به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سیا شد... "
+ باز مثه هر شب رو سر مگی کوچیکه
دسمال آسمون پر از گلابی
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی ...
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی .......
+ مگی کوچیکه نقره ی نابش رو می خواد ، ماهی خوابش رو می خواد...
+ من ماهی می خوام.
نبینم غمگینی دوستم
شعری که برای مگی کوچولو خوندی خیلی خوب بود...
خووووووبم شیمای عزیز خوبم !
منم عاشقشم ...
مگی عزیزززززم ،چقدر برای مگی کوچیکه شعر قشنگی خوندی.
:)
امیدوارم آروم شده باشه ! فک می کنم شعر فروغ عزیزه شادی جانم از بچگی حفظمش... یعنی مطمینم؛)
چه متن نازی بود
بونه گیر ینی چی؟
:)
سیمای جانم بونه گیر دیگه ... بهونه گیر :)
ای جانمم
نبینم مگی کوچیکه دلش بونه گیر بشه!
از طرف من بغلش کن و ببوسش و بگو مگه میشه ماهی نیاد تو حوض و آب نقره نشونش؟
مگی جونم
یاد پریای شاملو افتادم
آفرین
اوم ...ممنونم بهسا... ممکنه نیاد ......
اونم حفظم ...مامانم این دوتا رو برام می خوند بهسا
:-*
:)
:) اینو باس واسه شماممم خوند
نه ماهیی نه چشمه ای نه خوااابی ؛)