سر صبحی پاشدم و برادرک رو راهی کلاس کردم ، برگشتم تو نارنجی یه لمی دادم و شروع کردم به کتاب خوندن ... یه کم نشستم به حرفای بابام فک کردم ! ننشستم البته همونجوری درازکش!!!
بعد حالم خوب شد ، بعد به حرفای مامانم حالم بهتر تر شد و به کتاب خونیم ادامه دادم . دوستم زنگ زد که بیام دنبالت بریم بیرون و ماسک مو و از این جور خرت و پرتا بخریم ؟ گفتم نمی دونم و پنج دقه بعدش دیدم دارم از تشنگی هلاک میشم و اگه برم باید روزه م رو بشکنم ! پریدم تو هال و دیدم یه عاالم لباس شسته شده رو ایوونه اونا رو جمع کردم و اومدم یه کم فک کردم دیدم دلم بیسکوییت درست کنم . شروع کردم و مواد رو گذاشتم استراحت کنه تو یخچال و دوباره اومدم بالا و یه کم میز آرایشمو تمیز کردم ، ادکلنامو مرتب کردم و کتاب خونه م رو خاک گیری کردم . کلا همه جای بالا رو جز اتاقای دیگرون رو مرتب کردم و یه سری لباس روشن جدا کردم انداختم تو ماشین و عذاب وجدان گرفتم که هی وای چرا نذاشتم شب ؟! ما که تا دیروقت بیداریم و فلان ... دیگه دیر بود ولی ! :دی
اومدم یه کم بیسکوییت قالب زدم تا لباسا شسته شد ، پهن کردم لباسا رو ... و این وسط اومدم یه پست گذاشتم و دیگه گشنه و تشنه بودم حسابی و در حال جون دادن :(( !
+ فردا مهمون داریم می خوام رولت نون پنیر درست کنم . شام نمیدیم برای افطار ما ! فقط آش و هلیم + یه کم نون پنیر و حلوا و این قبیل چیزها ؛)
+ دختر روسمون ساعت 3 بلیط داشته ، خدا بخواد 4 خونه ست:دی
+ انقد دوس دارم این فاصله ی خیلی بلند رشت به تهرانو ؛)
بح بح چه دختری :دی
شام بنظرم خیلی جایگاهی نداره تو ماهرمضون فقط آدمو سنگین می کنه.
یه چیز سبک و آخر شب هم میوه, اگرم کسی می خواد غذا بده توی یبار مصرف بده ک ملت ببرن خونشون
:دی
به نظر منم نداره البته بگم که مادرمو چشم کردم و تا بخواین چیز میز درست کرد :| ولی دادیم بردن مهمونامون چون روزه می گیرن اونام شد سحریشون که خوب بود
سلام مگی جون.چطوری گول دختر؟
از هنرمندیای مگهانانه عکس میخوایمااا
سلام عزیزکم !خوووووب پری جان خوب ...الهی شکر
اوه مگهان فقططط ادعاست هنرم داره مگه
چرا این جکو خوندم، من یاد تو افتادم! هوم؟ :|
یارو میره فرانسه وقتی بر میگرده بهش میگن صبحانه چی میخوری؟
میگه: کقه مقبا با نون بق بقی :))
نمی دونم شاید بخاطر واج آرایی قققق :دی و زبان آلمانی و اینها :دی
درهرحال ممنونم :))
هلیم محمود. تو مطهری. اشتباه تایپی
هست هست . ولی به گرد پای هلیم کرمونشاهی نمیرسه .
من هلیم محمود پردیس محمد و خیلی ها رو خوردم.فقط کرمانشاهی رو دوس دارم گوشتش صاف تر و بی چربی تره... و گندمشم لامصب به شدت لطیییف
راستی، اون هملیم محمود هنوز تو مطهری هست؟
اوهوم اوهوم عست .
چقدر جالب..
امروز به یادت بودم وقتی داشتم کتاب میخوندم
میخواستم پیام بزنم که:
پس نهضت مطالعه ی تابستانمون که قرارش بعد امتحانای من بود چیشد؟؟!!
ولی نزدم!
خب ما که درباره همه چی حرف زدیم چرا یادت رفت اون لا به لا حرف کتابم بزنی باهام :دی ؟!
چی کنیم ماه رمضون کلا منو استند بای می کنه
بگمااا خودم تنهایی پیش بردم پروژه ی حالی به حولیم رو !
تو برو اول اون دختر پرتقالیتو بخون :| :| :|
چقدر خوب که شام ندارین.اگه ما هم شام نمیدادیم من حتمن افطاری میدادم...ما متاسفانه خیلی مقید به تشریفات هستیم.خودمم نخوام، مامانم نمیذاره
وای چقد افطاریتون خوبهههه مگهان جان این رولت نون پنیر پنیر زیاد میخاد نه سبزیم میریزی توش
: ) افطاری زنجانی ها که معروفه زیاد تعریفشو شنیدم من! ؛)
عزیزم برای هر نون ساندویچی 100 گرم پنیر نیازه تقریبا :)
من خیلی دوسش دارم موادش میکش گردو و سبزی و پنیره و کمی کره و یه کم سیر :)
شعر را با تو قسمت می کنم،همان سان که روزنامه ی بامدادی را و فنجان قهوه را و قطعه ی کرواسان را،کلام را با تو دو نیم می کنم و عمر را نیز " نزار قبانی "
چه روز نگاشت ِ جالبی
راستی اسم ِ کتابی که می خواندید را ؟
: )
مداد عزیز ... دیدن دختر صد در صد دلخواه در ماه آپریل و می خونم ...... :)
+ دلم خواست کسی شعر و قهوه قسمت کنه باهام....