سوییچ ماشین رو گذاشتم جایی که مشخص شه دیگه نمی خوامش ، واقعا نمی خواستم پامو تو اون ماشین بذارم . تصمیمم قطعی بود ... به قول یکی از دوستان مثل فیلم ایرانی ها !
خواهرم ، همان دختر روسه! زنگ زد . حالش خوش نبود و گفت برم دنبالش ...
+ هر تصمیمی بگیرم ، همه ی عوامل دست به دست هم میدن که نشه !خدا هم شوخیش گرفته با من ... :)
برو خدارو شکر کن همینو داری ما برای خرید یک گوشی هم باید سالها صبر کنیم
آه زری جان ...
دعا میکنم دستت جایی بند شه و منتظر نباشی تا کسی برات چیزی بخره
هر وقت خاستی خدارو بخندونی از برنامه هات واسش بگو
چشم!
همیشه همینه
من هر وقت میخوام یه تصمیم و علنی کنم رسما به فنا میره
وقتی نمیگم درست پیش میره ها جدیدنا دارم سعی میکنم کمتر حرف بزنم از تصمیمات اصن :)))
بابا من به هیچ کی خدااااییش نگفتم یواشکی داشتم کارم رو پیش می بردم !!!
خدا ولی زیادی بزرگه می فهمه خب :|
ماشیتنت چیه؟
اسمش مشکیه :دی
اگه وبلاگ دارین آدرس بذارین میام جواب میدم
عزیزم...ایشالا حال خواهرتون خوب شه ♥
التماس دعا این شبا دوست من
:) حالش خوبه ...طوریش نبود ضعف بود فقط ...
هم چنین
التماس دعا مگهان عزیزم
هم چنین مامان جوون :-*
امیدوارم حال خواهرت خوب باشه.
اینا همه اتفاقات زندگیه.امیدوارم فقط اتفلقات خوب برات بیوفته این روزها
خوبه :)
ممنونم برای همه اتفاق های خوب رخ بده ایشالا
خکهمه چى درست مى شه عزیزم.
مارم دعا کن خوشگلم
چشممم :) من وقتی حالم خوبه معمولا خیلییی انرژی می فرستم برای همه و دیروزم خوب بودم تونستم دعات کنم . کامنتت رو هم نخونده بودم البته