مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مهمون های منتخب جشن عروسی!!!


نشستیم دور هم و مهمونای مدعو رو لیست می کنیم . مامان میگه نمیشه به دوستاتون نگید ، بابا میگه من همکارا و دوستامو چی کار کنم ؟ برادرک با هیجان میگه استاد منم هست . خواهرم میگه من دوستام رو بی خانواده دعوت می کنم و من هم تاییدش می کنم . مامان بابا میگن هرکس با خونواده ش بیاد بهتره . 

می خندم میگم کارت هم بدیم به مهمونا ؟ و میرم تو فکر که چرا من انقدر لج دارم از مراسم عروسی ؟ مگه نه اینکه دیدن دوست و فامیل دور هم خیلی لذت بخشه ؟ مگه نه اینکه ولیمه دادن بسیار سفارش شده ؟ اونقدر حس خوبی دارم که خدا می دونه و همینجا اعلام می کنم که پشیمونم از حرفی که میزدم . عروسی و اتفاقاتش گویا هیجانات زندگیم رو بالا می بره . خیلی هم سنت نیک و پسندیده ایه. الهی خدا به همه اونقدری بده که بتونن کنار عزیزاشون جشن بگیرن روز خوششون رو .

البته هنوز پای حرفم هستم و یک شام جانانه رو به بزن و برقص شیرین عقلانه ترجیح میدم. 



+ مامان و بابای جانم ، شهریور حاج خانوم و حاج آقا میشن ... 

+ جفتشون خیلی خوشحالن ، باورم نمیشه که بابا بتونه یک ماه از محیط کاری دور باشه ، کمی استرس داره برای روزهای دور بودنش ... 

+ خواهر نگرانی داره که سرپرست من و برادرک می شه ... 

+ من نگرانم که باید وظیفه ی نگه داری از برادرک رو به عهده بگیرم ، خواهرک از سر صبح تا 7 غروب خونه نیست . در عوض حس می کنم باید تجربه ی جالبی باشه.

+ از آخر ماه رمضون قراره بریم چند جایی رو تست کنیم و رزرو کنیم اگه خدا بخواد. 

+ دوستان رشتی ؟ پیشنهادی برای شام عروسی مامان بابای من در آستانه 30 سالگیشون دارید :) ؟ 

نظرات 13 + ارسال نظر
آویشن 1394/04/02 ساعت 15:45

خیلی واسه تو و خونوادت خوشحالم.
جشن گرفتن به هر بهانه ای خیلی خوبه مخصوصا با آدمهایی که دوسشون داریم
نمیدونم تعداد مهموناتون چند نفر هستن و میخواین هتل رزرو کنین یا رستوران ولی من خودم بهت هتل شبستان و پیشنهاد میکنم.رستورانش خیلی خوبه و همینطور تنوع و کیفیت غذاهاش.فک میکنم ظرفیتش هم مناسبه واسه جشن شما

بانوی بهمن ماه 1394/04/02 ساعت 14:32

بسلامتی و دل خوش.
ایشالله جشن عروسی 60 سالگی،

فاطمه 1394/04/02 ساعت 12:57 http://vessels.blogsky.com/

آقا یه لحظه فکر کردم عروسیه خودته ! :))))
گفتم چه بی خبر :دی
+حاجی شدنشون مبارک باشه ایشالا ^ـ^
تو هم میشی دختر حاجی :)))))

چه ماه پرخاطره ای بشه. هم برای مامان بابای عزیزت و هم برای شما.
منم عروسی خیلی کوچیک و فقط با افراد خونواده و دوستان صمیمی دوس دارم نه یه عروسی بزرگ که یه عده خاله زنک بیان و بخورن و بعدم تا ماه ها دور هم بشینن و غیبت کنن.

اف 1394/04/02 ساعت 12:31

راس می گی ؟
هوریا هووووریااااااااااا

همیشه به شادی و خوشی عزیزم

nila69 1394/04/02 ساعت 11:47

کامنتو حذف کردم عزیزدلم ؛)
اخی... بسلامتی: -) شمام میشی دخدر حاجی: دی

برادرک ، خوهرک

هردو ک دارن . ولی خواهر از من بزرگتره ها

اف 1394/04/02 ساعت 09:03

مگیییی خدا حفظشون کنه
الاهیجشن صدسالگیِ کنار هم بودنشونروباحضور بچهها ونوه ها و نتیجه هاشون جشن بگیرن

من همچنان از عروسی گرفتن متنفرم

یه جشن دوستانه ی صمیمی و خوشگذرانانه(!)

موچکرممم ... نه اینکه خییییلی هم عاشق هم بودن و هستن :-" :))))))))
من اصلا عادت ندارم مامان بابامو لیلی و مجنون جلوه بدم:دی

منم متنفرم از اون سبک ایرانیش :دی

من فقطططط شاااام مفصل... تازشم اگه یه وقت اون موجود نرمو پیدا کردم تو هم دعوتی با گلی :)))

سپیده مشهدی 1394/04/02 ساعت 08:32

درودددددددددددد
و صبح بخیر
عاقا شما کی میخوابی؟همیشه که بیداری مَگ مَگ جان

به به ...سفر مکه....التماس دعا
من هتل درویشی و یا هتل قصر شماره 2 رو پیشمهاد میدم...خیلی خوبه

روزا می خوابم یعنی بعد از اذون ظهر که بیحال میشم می خوابم تا افطار :دی

صبحت بخیررر و شادی سپیده ی عزیزم

من نمیرم ولی میگم دوستامو دعا کنن:دی
وای هتل درویشی و قصر2 ... اولی رو نرفتم دومی رو چرا :دی
ما تا اونجا بیایم آخه دختر واسه یه ولیمه دادن:))) ؟!

. 1394/04/02 ساعت 08:26

حالا که خوشحال میشین از روشن شدن دوستا منم روشن میشم
برای من همیشه یک خانم جذاب به نظر میومدین بدون اینکه عکستونو دیده باشم
دوست ندارم بگم کی هستم وبلاگ دارم و می خونمت.
کتاب جدید چی می خونی؟
در نبود مادر پدر زن زندگی بودن رو هم تمرین می کنی و آماده زندگی مشترک میشی انشالا

خب چرا خاموش بودین شماها :) ؟!
لطف دارید. خیلی زیاد...
کتاب جدید... دم را دریاب رو می خونم در حال حاضر :)
اوه زوده برای چنین تمرینی ... ولی تجربه ی جالبی باید باشه!

بهمندخت 1394/04/02 ساعت 07:46

سلام عزیزکم
وای چه قشنگ، مبارک باشه و حجشون قبول
دوران خاطره انگیزی میشه حتما، هم برای شما هم اونها.

سلام صبح بخیر
اوه من الان وبلاگت بودم بانوی کتابخونم:*
احتمالا باید همینطور باشه ...

پری 1394/04/02 ساعت 07:05

عزیزززم ...ایشالا بازم قسمتت بشه که خودت بری

ممنونم عزیزم

این حج تمتعه و شاید هرگز استطاعتش رو نداشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد