مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

رز گمشده



وقتی دیانا از هدف آینده ی ماتیاس می پرسد و ماتیاس ثابت می کند آینده چیزی نیست جز گذشته ی به "تعویق افتاده"... 

دیانا تفاوت خودش و ماتیاس را از روی شیرینی هایشان تفسیر می کند ... 


چند خط از کتاب رز گمشده ... 


هردوشان اولین شیرینی های بشقابشان را خورده بودند. در بشقاب دیانا شیرینی شکلاتی و در بشقاب ماتیاس شیرینی وانیلی مانده بود . این موضوع توجه دیانا را جلب کرد . او شیرینی ای را که دوست داشت برای آخر گذاشته بود ، ولی ماتیاس آن را همان اول خورده بود . دیانا فکر کرد که حالا نوبت صحبت اوست . بشقاب خودش را نشان داد و گفت : " نگاه کن! این شیرینی هم نشان می دهد که من بیشتر شیفته ی آینده هستم . از بچگی همین جور بودم ، همیشه غذاهایی را که دوست داشتم برای آخر می گذاشتم. اما تا وقت خوردن آن می رسید ، معمولاً سیر شده بودم. امروز هم انگار همین جور شد!" 


+ نام کتاب : رز گمشده . نوشته ی سردار اُزکان - ترجمه بهروز دیجوریان

+ دوست ندارم پیشنهادش کنم ، برای یک رهایی از فکر امتحان خوب بود. یک نفس می شود تمامش کرد . از نظر من که ارزش خواندن داشت !

+ کتاب به بیش از 40 زبان ترجمه شده . در سایت های خارجکی هم خواندم که آینده ی درخشانی را برایش متصورند منتقدان :) 

+ با تشکر از نزدیک ترین کتاب فروشی خانه مان و صاحب ارمنی مهربانش بابت معرفی این کتاب :)

نظرات 12 + ارسال نظر
آویشن 1394/03/25 ساعت 20:56

جدی آخه دیدم 2تا پست راجبش نوشتی لابد خوبه.
باشه هرچی تو بگی.منتظرت میمونم

خوندمش حس خوبی داشتم خب :دی
ولی گفتم توصیه نمی کنم برید بخرید :)))
هر کتابی رو لازم نیست آدم داشته باشه این واسه یه بار خوندن بدکی نبود به نظرم :دی

آویشن 1394/03/25 ساعت 18:17 http://dittany.blogsky.com

به این میگن کتاب دیگه.بعد امتحان حتما میخرم میخونمش

نه آویشن من خیلی توصیه ش نمی کنم .
میارم اگه دلت بخواد بخونی ...

چقدر جالبه ,من هم آدمیم که همیشه منتظر آینده ام و تو حال کم زندگی میکنم ولی مدتیه که توی حالم و بیخیال آینده شدم ,خیلی برام این متن کتاب و شباهتش با من جالب بود

و دقیقا برای من هم جالب بود چون خیلی هامون اینطوریم...
و به همین دلیلم اینجاش رو انتخاب کردم :)
دوسش داشتم!

سلام

خب این چند خط آدم را وادار به خواندن می کند...من که سالهاست امتحان ندارم نمی دانم برای رهایی از چه فکری کتاب می خوانم؟!

ممنون مگهان عزیز
شاد باشی و سلامت

سلام

طاها جان هم استانی امروز به فکرتان بودم آقا :) که چرا وبلاگتان خاک گرفته ...
راستی امروز دیدم که به چاپ پنجم رسیده ، نباید کتاب بدی باشه پس !
شما از عشق زیاد کتاب می خوانید ...
شما نیز شاد باااشی

سیمای 1394/03/23 ساعت 18:29

یه چیزی بگم مگ
اگه پوست خوبی داشتم بی شک دختر زیبایی میشدم ولی حیف
اون موقع دیگه هیچ شکایتی نداشتم
خوش به حالت که پوستت خوبه ماشالله

زیبایی سیرت مهمه سیمای... و این واقعا شعار نیست

تو این زیبایی رو تا ابد خواهی داشت... این خیلی خوبه

سیمای 1394/03/23 ساعت 18:16

مرسی از لطفت عزیزم
به زیبایی تو نمیرسم

سیمای 1394/03/23 ساعت 18:11

راستیییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خوب
چراشو بیا در گوشم بگو

چراش اینکه رفته بودم کتاب فروشی !!!

دختر زیبای ترک !!!

سیمای 1394/03/23 ساعت 17:47

قشنگ بود مگی
مرسی

سیمای !
امروز همش تو فکرت بودم دختره
حالا چراش که بماند :-*

زیلیوم 1394/03/23 ساعت 16:57 http://ziliom.blogsky.com/

سلام
خیلی خوبه که بخشی از کتابهای خوبی که میخونی رو میذاری.
دوست داشتم.
چند تا از پست هاتو خوندم.

سلام
مچکرم ! اولش این کارو برای خودم تو دفترم می کردم ، بعد دیدم شاید یک نفر رغبت کنه و یه کتاب بیشتر تو عمرش بخونه از سر وسوسه
مچکرم رفیق !

عمو سیبیلو 1394/03/23 ساعت 13:43

Bluish 1394/03/23 ساعت 13:01 http://bluish.blogsky.com

بله:) دستش درد نکنه:)

Bluish 1394/03/23 ساعت 12:34 http://bluish.blogsky.com

با تشکر از نزدیک‌ترین کتاب‌فروشی خانه‌تان و صاحب ارمنی مهربانش :)

عه ؟ تو هم مچکری یعنی :دی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد