مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

مفید در برابر باد شمالی

آیا مکانی امن تر از فضای مجازی برای فرار از دلتنگی ناشی از روزمرگی وجود دارد ؟ 

لیو و امی ، دو شخصیت حاضر در داستان اند که طی یک اتفاق بدنامه ریزی نشده با هم آشنا شدند . در فضایی مجازی ... جایی در میل باکس ...


بریده ای از کتاب ... 


" من قصد ندارم تمام زندگی را با زنی به سر ببرم که فقط در میل باکس مال من است. من هوس کرده ام که با یک زن به طریقی کاملا معمول آشنا شوم : اول او را ببینم ، بعد صدایش را بشنوم ، بعد او را ببویم و بعدها شاید یک بار هم برای او ایمیلی بنویسم . راه بر عکسی که ما رفتیم بسیار هیجان انگیز است ، ولی به هیچ جا نمی رسد ." 


× راه برعکس : شروع مجازی ... 

× من همیشه آدم های راه های بر عکس را دوست تر داشتم ، چرا ؟ من همیشه دوست دارم آدم ها را با نوشته هاشان بشناسم ، چرا ؟ 

× به پیشنهاد ویرگول جان ، خریدم و خواندمش . حالا شما هم به پیشنهاد من بخوانیدش ، خب ؟! 

 

نظرات 12 + ارسال نظر
آویشن 1394/03/26 ساعت 03:08

من نیز همچنین چون باعث پیدا کردن دوستانی مثل تو شد

آویشن 1394/03/25 ساعت 18:22 http://dittany.blogsky.com

این هم از مصاءب پیشرفت تکنولوژی.باز میان میگن پیشرفت علم بده،خب جانم شما استفاده درست و یاد بگیر ضرر که نمیکنی اتفاقا تو خیلی زمینه ها به زندگیت رنگ تازه میدی.
یعنی جدا منم مثل تو دوست دارم آدمهارو با نوشته هاشون بشناسم.به نظرم اینجوری دلپذیر تره


من این دنیای مجازی رو عاشقانه دوست دارم با همه ی اتفاقات عجیب و غریبش

خزنده 1394/03/24 ساعت 00:24

بعله خیلی مهیج تره. جنسش هم اما فرق داره با انواع دیگه ی آشنایی با
هر آدم دیگه، نه الزاما جنس مخالف و بالقوه برای عاشقی! همون چیزی که اون آقای لیو توی اون پاراگرافه می فرماید

خزنده ها زیاد توی مود بزن قدش نیستن. آخه یکم سخت هم هست راستش! ما بیشتر "لبخند یه وری" می زنیم. بعضی وقتا هم چشمک اگه موقعیتش بود

دقیقا من هم منظورم ابدا رابطه برای عاشقی کردن نیست ...! حالا این کتابو می خوندین خوب بود چون کاملا وابستگی و اون حس عجیب علاقه ی بی اندازه! توش موج می زنه ...

خزنده ها باید تلاش کنن تا یاد بگیرن ! باید تلاش کنی ، خب ؟! که ده سال دیگه حسرت نخوری :| لبخند یه وری :))))))

خزنده 1394/03/23 ساعت 23:07

ماجرای ارتباط مجازی و گفتگو بدون ارتباط تصویری، چیزی ورای خوندن قلم بقیه هست. منظورم اینه که علاقه ی شما به خوندن نوشته های بقیه و نوشتن و خونده شدن به نظر من "صرفا" این نیست که شما سعی داشته باشی اون ها رو از این راه بفهمی و خودت هم اینجوری شناخته شده باشی. بخاطر این هم هست که ما معمولا راحتی خاصی توی صحبت با غریبه ها داریم. غریبه هایی که ما رو می شناسن ولی در حدی که خودمون می خوایم، به شکلی که دوست داریم. بعضی وقتا اگه نقاب اجتماعی مون که همه هم داریم یکم کنار بره مشکلی نیست و ما هزینه ی زیادی نمی دیم. شاید بخاطر اینه که زبونمون توی درد دل با نزدیک ترین دوست و آشنا بند میاد. ولی اینجا می تونیم با کسی که شاید مجموعه 2000 کلمه ازش خونده باشیم هم افکارمون رو در میون بذاریم.

من احساس می کنم تجربه ی دوست مکالمه ای و ارتباط کلامی با یک نفر غریبه، برای خیلی ها، خیلی وقتها اتفاق افتاده و الان هم داره می افته. حداقل از روی تجربیات خودم و حرفای دوستانم می گم؛ شاید باید کم کم باور کنیم که این نوع آشنایی داره هر روز پررنگ تر می شه و این هم یه نشونه ی بارز تعویض نسل، یا شروع یه دوره ی جدید... خیلیا دوست دارن اسمشو بذارن آخرالزمان! من همون گذار به عصر جدید رو بیشتر می پسندم.

چقد ور زدم یا خدا

چقدر انرژی گذاشتین ! و چقدرم ممنونم من بابت اینایی که نوشتی خزنده عزیز...
ور زدم چیه ؟!
کاملا موافقم و من به شخصه چنان آرامشی می گیرم از هم صحبتی با یکی دو تا از دوستان مجازیم که باور کردنی نیست ... و اینکه من چون مگهانم! همیشه راه های برعکس رو دوست تر دارم. این مدل آشنایی ها خیلی مهیج تره ! بزن قدش!!! ( می خوام ببینم یه خزنده واقعا چطور می تونه بزنه قدش؟!) :))

حتما اگه پایان ناممو تا اخر تیر تموم کنم میخونمش
خیلی خیلی دلم خواست با تعریفت همین الان بپرم و بخرمش
اما این وسوست:/ باید مقابلش محکم باشم:/

ایشالا تموم کنی و بخونیش ...
تازه اگه از اون آدم هوسی هاش نباشی من یه دوستی دارم هرررچی معرفی می کنم میگه این ماه می خونم :دی ولی در کل نمی خونه فقط نیت می کنه بخونه :))

سپیده 1394/03/23 ساعت 11:55

مگ این کامنت حاوی یک جمله کاملا جدی هست از طرف من
پاراگرافی ک نوشتی کاملا یجورایی ب زندگی منم مربوط میشه چقد خوب حسش کردم..ممنوننننننننن ک حالم بد شد

برای هرکسی که رابطه ای مجازی رو تجربه کرده باشه آشناست این حس ...
برای ما ها که پلاس وبلاگ ها و محیط مجازی بودیم و هستیم قطعا آشناست ...
ببخش که حالت بد شد :(

فاطمه 1394/03/23 ساعت 10:59 http://vessels.blogsky.com/

من می خونمش حتماً

بخونش حتما ! دیگه مجوز چاپ نداره انگار اگه تونستی حتما بخر داشته باشیش:دی

Lena 1394/03/23 ساعت 02:46

Good luck
برام دعا کن امتحانام خیییلى سخته :(

گووود لاک بیب !
حتما

Lena 1394/03/23 ساعت 02:25

یه بار
الان فقط حذف پزشکى میشه کرد

اوف!

امیدوارم مجبور نشم فردا رو حذف کنم :دی
برم بخونم که آبرو ریزیه حذف کردنش واقعا!!!

Lena 1394/03/23 ساعت 02:12

امتحان خییلى بده

Gute nacht meine liebe Meghan

تا حالا درس حذف کردی ؟

خیلی زشته اگر این کارو بکنم :( ؟ ...

Lena 1394/03/23 ساعت 01:27

منم امتحانات لعنتى...
تموم بشه رنگ و رویى میدم بهش...
اینجا دیگه تصمیم دارم بمونم...
مرسى از لطفت، گیرش میارم یه جورى
عاشق خب گفتنتم

اوه تو هم امتحانات لعنتی ... برادرم هم ... ! اون هم امتحانای لعنتی
مادرم میگه از دست درس خوندن های الکی ما خسته شده و دلش تابستون بی درس و دانشگاه می خواد! پس مامانمم امتحانای لعنتی :|
امتحان بده.. خیلی ، نه ؟
گیرش بیار ارزش خوندن داره آخه !
گوتن8 انجلشن ! گوتن8 رو از دوست پسر دوستم یاد گرفتم! :|

لنا 1394/03/23 ساعت 00:57

خیلى دوس دارم بخونمش :)
تجربه ام میگه شروع خیلى مهمه چه جورى باشه
راه برعکسى که ما هم رفتیم به هیچ جا نرسید
با وجودى که قبلا میشناختیم همدیگه رو، اما شروع مهربون شدن معنى دارمون مجازى بود و مهربونى مون براى هم، فقط مجازى موند... تو دنیاى واقعى نمیتونستیم حتى حرف بزنیم با هم

آه از ته قلب ...

باید بیام و بخونمت کم کم ... امتحانات لعنتی که تموم شه میام. حتما ...خب ؟
نزدیک نیستی که امانت بدمش بهت ... وگرنه دوست دارم این کارو بکنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد