این روزها اگه درس و دانشگاه حالم رو کمی گرفته و مثل همیشه شوخ و شنگ نیستم ، غمم نیست . چون می دونم می گذره و بالاخره یه طوری میشه دیگه ...
ای کاش قابلیتی وجود داشت که پست های قدیم رو تیک بزنی و همه رو چرکنویس کنی ...
چند دقیقه پیش خواستم برم تو آرشیو پاییزم و کم کم پاک کنم چرندیاتی که نوشتم رو ...
دیدم عصبیم می کنه نوشته های احمقانه م ... بی خیالش شدم .
راستی... من چقدررر خوشبختم و چقدر جای کسی کنارم خالی نیست و چقدر فهمیدم که میشه زندگی رو دوست داشت و میشه عاشق شد ! میشه کیک پخت و گوشه ی دنج داشت . میشه گذشته های بد رو به طور کامل فراموش کرد .
من واقعا لیاقتم اونی نبود که دنبالش بودم ، من با غرور می خواستم بهترین ها مال من بشه ، هیچ تلاشی نکنم و همه چیز برام به بهترین نحو رقم بخوره !من اون روزا اصلا نمی دونستم چی از دنیام می خوام ... امروز خیلی چیزا برام روشن تر شده... حالا وقتی آقای خیلی خوش تیپی بهم ابراز علاقه می کنه گرچه بدم نمیاد ! ولی با منطق و سر حوصله بهش فکر می کنم و اگه میگم نه واقعا دلیلی پشتش هست .
بگذریم که دل اگه بلرزه منطق سرش نمیشه و ممکنه معیارها فراموش شه حتی...
ولی می دونم این روزا حال دلم خوبه ... آرومه ... و خدا رو شکر می کنه که امروزش اینه !
+ یه چیزایی هست که گفتنی نیست . فقط میشه گفت به دلایل مختلف من حالم خوبه !
+ دلم بارون می خواد ... خب ؟!
دل منم می خواد مگی!
میشه اگر بارون اومد به جای منم زیرش قدم بزنی؟
شاید اگر بارون بیاد......
میشه .
بهت قول میدم ... : )
... منم مثل تو مات این قصه ام
خوشحالم که رو به راهی
دل میلرزه که بگه زنده است که بگه حالیشه!
که بگه منم احساس سرمه و میفهمم...
منم میتونم دل ببندم و یا دل بکنم!
اما مطمئنن به یک امید میتپم...
به افتخار دلت مگهان بانو
که سختیهای زیادی رو تحمل کرده!
فهمیده، لرزیده اما برای هرکسی نتپیده...
جای شکر داره واقعا و طلبت باران رحمت!
حالا ماه شدی.
همیشه خوب باشید :)
منم دلم بارون میخواد ، حالا این در ابعادِ کوچکش ولی در کل در همین ابعادش هم ، چقدر خسته کنندست وقتی دلت یچی میخواد و نمیشه ، دستِ تو هم نیست که براش تلاش کنی !