مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

Gut gegen Nordwind

همیشه ی خدا ، برام جای سوال بوده و هست که چطور این کلمات معجزه آسا از زبانی به زبان دیگه که میان معنی و آهنگشون رو از دست می دن ...

فکر کن ... به جای گفتن گوت گگن نوردویند ! مجبور باشی بگی مفید در برابر باد شمالی !!!

× با تشکر از ویرگول! بابت معرفی این کتاب خیلی خوب (خوب از نظر من!)

× الان معلومه وسط انبوهی از کارهای انجام نشده و حجم زیادی از استرس (مگهان و استرس؟!) ، روی تختم ولو شدم و گوت گگن نوردویند رو می بلعم ؟

× رکورد زدم ، کتاب برگ اضافی منصور ضابطیان رو به نیم رسوندم! و مفید در برابر باد شمالی رو نیز!!! و کتاب دیگه ی ضابطیان رو که خیلی ماه پیش هدیه گرفته بودم.

× کافیه فقط دو تا پروژه ی دیگه بهم بدن! بی شک 12 تا کتاب دیگه هم شروع و تموم می کنم .

× این مفید در برابر باد شمالی ترجمه ی خوبیه ! فقط اسم کتابش لعنتی زیادی سنگینه برای هم چین محتوای نرم و به روزی ...


نظرات 20 + ارسال نظر

سلام
نمیدونم چطور بت بگم که باعث سؤ تفاهم نشه ولی امروز من کلا به خوندن وبلاگت گذشت وخواستم پیاممو اینطور بت بگم
توی این دنیا که هر کسی ساز خودشو کوک میکنه،آره فقط کوک میکنه ولی نوازشاش برای کسی دیگس من یاد گرفتم تنهایی نشستن بهترین درمان برای آرامشه
آرامشی که درکش برای همه آسون نیست
دوست مثل آتیش میمونه اگه خیلی نزدیکش بشی میسوزونتت واگه ازش دور بشی یخ میزنی
ولی من یخ زدنو ترجیه میدم چون همیشه جسمت سالمه
منتظر پستهای بعدیت هستم

سلام:)
اوه یه نفر امروز اینجا تورق کرده!!! چه حس جالبی
من آرومم، آرامش زیادی برای زندگی گاهی سمه
من سالها بود و هست که یه سیر ثابت بی هیجان و آروم رو طی می کنم، گرمای آتیش برای زندگیها لازمه
ممنون از نظرتون

علاقه مند شدم این "مفید در برابر باد شمالی" رو بخونم :)

بخونید نه برای اینکه کتاب پر مغزیه
بلکه برای اینکه ما مجازی ها خوب درکش می کنیم همین.

بابا شاه 1394/02/24 ساعت 18:45 http://babashah.blog.ir

بنفشِ جدیده؟
تو عکس که رنگ بنفش دیده نشد
+
چه سریع هم دوستاش امدن از رنگ لاکش دفاع کردن !

نه بابا بنفشه ولی تو نور چراغ خوابم و تحت تاثیر محیط قهوه ای دیده میشه تو عکس ؛-)

+
اینجور دوست داریم ما بعله !

چوپان 1394/02/23 ساعت 22:37

رنگ بنفش
و
عقاید یک دلقک
اگر میدونستی ترکیب این دوتا کنار هم از عذابهای الیمه برام...
انقد هی زرت و زورت در پستهای مختلف یادآوری نمیکردی
باتشکر
یه چوپان خسته!

آخ :|
ترجیح میدادم اینا رو نگی ...
می دونی چوپان ؟! یه چیزایی رو باید حتماً بهت بگم ... اینجا نمیشه... باید بگم ولی...
یادم بیار برات بگم...
اصلاً چرا بذار همینجا بگم...
یادته ؟ یه روزی از دیدن اون چراغ قرمز دردم می اومد و یادآور چیزای جالبی نبود ؟
بعدش هربار از کنارش رد شدیم به خنده و شوخی گذشت ! هی حرف زدیم ازش و هی مسخره ش در آوردیم با هم ... با تو ... با یکی دیگه از دوستام و خودم تنها !!
حالا دیگه اون چراغ قرمز یادآور خیلی چیزای خوبه برام و اصلاً نمیذارم منو یاد یه اتفاق در گذشته بندازه... یعنی واقعا یادش نمیفتم... تو هم اینجوری باش دختر ...
یادش نیفت اصلاً ... سعی می کنم کمتر از اینا بگم :|

سپیده 1394/02/23 ساعت 22:24

لاکتو دوس دارم این رنگ الان مده

من شونصد ساله این رنگ رو دوس دارم و جالبه کم هم می زنمش چون روم نمیشه لاکم دیده شه :دی

بابا شاه 1394/02/23 ساعت 15:25

لاک قهوه ای
!!!!!

البته بنفشه...
:|
بده آیا :دی ؟

سپیده مشهدی 1394/02/23 ساعت 13:56

قبلا فاعل و فعل جمله هام مشکل داشت...الان حروف اضافه هم بهش اضافه شده
ولیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
این باعث نمیشه فراموش کنم که گفتی سنم زیاده ها
من تازه اوله چلچلیمه

سیمای 1394/02/23 ساعت 12:48

مگی منظورش که من سنم زیاده هست اشتباه تایپی بوده
من دیگه عادت کردم

سپیده مشهدی 1394/02/23 ساعت 12:11

کم من سنم زیاده
خیلی خب مگی خانوم...یه روز که میام رشت

کم اون اول جمله چی میگه :')))؟
من برم زبانشناسی یا روانشناسی زبان می تونم یع بررسی دقیق رو اختلالات تو داشته باشم که جمله هات همیشهههه می لنگه سپیده :-))))))))))!!!
کم من سنم زیاده :))
بله سنت زیاده ولی هنوز زبان مادریت رو هم یاد نگرفتی :-(((
بیا رشت بلکه اینجا هم شهری هامون پسندیدنت تو موندگااار شدی اینجا :)) :دی

سیمای 1394/02/23 ساعت 11:40

مگی تو دنیای واقعی من خیلی خیلی خشکم

منم تقریباً هستم ؛)

سیمای 1394/02/23 ساعت 11:32

باور میکنی منم بلد نیستم
سر همین موضوع چن بار با آشکو بحثم شده
جلو خانوادش گند زدم

واااای سیمای از یه دختر ترک بعیده :دی
شما خیلی خانواده هاتون سنتی ترن و تعارف مهمتره اون ور... یاد بگیر خواهش می کنم :دی
من حالا یه کم زبون باز و شیطونم معمولاً حرفامو میزنم با سبک خودم :)))
ولی تو بیاموز لدفن

عمو 1394/02/23 ساعت 11:26

دختره خوب ... کتاب و وبلاگ رو یه مدت بزار کنار ... اون پروژه رو جمع کن بره پی کارش

وای یا خدا :دی
چشم عمو امروز از 12 ظهر شروووووع می کنم و من خیلی شیر زنم و تموووومش می کنم تا شبببب چشم چشم چشم :دی
وای عمو سیبیلو و جذبه :| فعلاً من برم چرا از 12 اصلاً از همین الان :-)))

سیمای 1394/02/23 ساعت 10:37

شرمندم میکنی مگ

دشمنتو شرمنده می کنم :دی
من بلد نیستم در جواب تعارفات چی باید بگم به خدا :-)))))) چوپان شاهده !!!

کاری نیست که یادگاریه

سیمای 1394/02/23 ساعت 10:05

پس عکس لاک جیگرتو بزار برامون

باوشه ایشالا :دی !
واااای این درگیری ها تموم شه و من کادو کوچولوت رو برات بفرستممم:(((

تو و چوپان نباشین که اصن صفایی نداره

خب متاسفانه ما نیستیم :دی !!! :))))

از من به تو نصیحت حس و هیجان اینجا به همینجا بودنشه ...بذار ارتباط وبلاگی بمونه خیلی هیجان بیشتری داره که گاهی در دسترس نباشین برای هم ! : )

ریحان 1394/02/23 ساعت 09:57

موضوعش درباره چی بود؟

موضوع :
داستان از یه ایمیل اشتباه شروع میشه ، کم کم با اون ایمیل اشتباه یه ارتباطی بین خانوم ایمیل دهنده و آقای ایمیل دریافت کننده به وجود میاد و کاملاً حسی رو توش می بینی که خودمونم تجربه کردیم... چه از طریق چت ! چه وبلاگ دوستان ! که عادت می کنیم به بودنشون بدون اینکه دیده باشیمشون و ...
هنوز تمومش نکردم :)

سلاااااااااااااااام مگی جونی
مگی من یه پیشنهاد دارم گفتم پیش تو مطرح کنم بقیه هم ببینن . هممون مطمئنا یه شماره ی ایرانسل داریم من دیشب به فکرم رسید که گروه وایبری وبلاگی راه بندازیم با همین اسم هایی که اینجا داریم با این قانون که هیچ کی زنگ و اس به یکی دیگه نده فقط توی گروه با هم در ارتباط باشیم .یکی مدیر بشه و گروه و درست کنه و ما براش شماره هامون رو خصوصی بفرستیم و اون ادمون کنه
نظرتون چیه ؟ هوم؟ باحاله ها به شرطی که اعضا قانون رو رعایت کنن

سلام عزیزم ...
پیشنهادت خوبه ولی برای دیگران :دی من که کلا میونه ای با اس ام اس های وایبری ندارم ، واقعاً هم وقت خوندنشون رو ، تو رو در وایسی بچه ها تو یک گروه وبلاگی هم هستم که روم نمیشه راحت بیام بیرون ... حزف خاصی هم نمی زنن و همه بچه های خیلی خوب بلاگستان هستن !!! فقط من یه کم بی علاقه ام به گروهای وایبری :دی
من می تونم پل ارتباطی باشم ولی چوپان که کلا برنامه ها اندرویدی نداره ، منم که دارم حسش رو ندارم و هر گروهی اینوایت میشم لیو میدم و تماممم :-)))))))))))
وگرنه با شماره و اینا مشکلی ندارم .

سیمای 1394/02/23 ساعت 09:43

من عاااااااااااااااااااااشق لاکم مگ
شده حتی روزی چندبار پاک میکنم و دوبار میزنم

عین منی که دیووونه !
یه لاک دارم اونقددد جیگره ؛-)

سیمای 1394/02/23 ساعت 09:01

منم با این ترجمه ها مشکل دارم همیشه
بابا مگی کتاب خور

راستی لاکت خیلی خوشگله عین همین رنگو دارم

عزیزکم :)) من تایید می کنم ترجمه ش رو :دی
فقط درگیریم باهاش اینه که چرا از زبان به زبان که چیزی رو تیدیل و ترجمه می کنی اونقدر متفاوت میشه ؟

مچکرم ! لاکم ماته ؛ ) خودمم دوس می دارممم
تو لاک دوس داری عایا؟

پری 1394/02/23 ساعت 07:03

با اون 12 تا پروژه که بهت بدن هم 12 تا کتاب میخونی هم کل خونه رو برق میندازه

آرررررره پری:-)))))
مطمئنم همینطوووره... آشپزی هم می کنم تازه !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد