مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

تو چقدر بایدی ...



مثل همیشه پر هیاهو برایش از ماجرای امروزت می گویی و مثل همیشه یک گوشه کز کرده و با نگاه غم دار که تناسبی با صورت خیلی سفیدش ندارد ، به قول خودش به تماشای زیبایی تو نشسته . وسط صحبت های تند و تندم یک باره بر میگردم و انگار چیز مهمی یادم افتاده باشد ، چند ثانیه سکوت می کنم و یک نگاه به صورتش و با بی تفاوتی می پرسم " گفتی کی میری تهران ؟ "

انگار یک غم بزرگی از روی دوشش برداشته باشم یک لبخند آرام خاص خودش روی لب های خیلی دوست داشتنیش می نشیند و آرام زمزمه می کند که " شاید هیچ وقت! "

و تو سعی می کنی آرام و بی تفاوت خوشحالیت را از موجود سفید دوست داشتنیت پنهان کنی و نگاهت را از چشم های مغمومش بدزدی و با بی خیالی شانه ای تکان می دهی و با یک جمله دیالوگ را پایان .

"من میگم حتماً خیرت این بوده که نری ! "

و نگاه گرمش به تو که ادامه دار و کشدار می شود و دوباره حس امنیت ، آرامش به زندگیت بر می گردد .


× سری داستان های مگهانانه



نظرات 8 + ارسال نظر

چه داستانه قابله لمسی

: )

سلام مگی
وای چقد ماجرابود و من نمیدونستم1 دوروز نیومدما یه عالم پست نخونده!
برات خوشحالم که قلبت لرزیده هرچند کم و منطقی
امیدوارم که خیر برات پیش بیاد و مطمئنم که میتونی تصمیم درستی بگیری
تو از لبخند تلخ رسیدی به مگهان دونقطه دی! این الکی نیست، پشتش یه عالم درس زندگی بوده برات و الان مطمئنم که مگهان امروز خیلی بهتر می تونه تصمیم بگیره
حیف که دور روز کامل نبودم و نتونستم ازت بخوام شب آرزوها برام دعا کنی ولی منم عاشق این سه ماهم و بیشتر هم رجب و رمضان تو این روزها برای منم دعاکن عزیزم
وروزه داری بسیار پسندیده هست البته از نظر من و اگر کسی نظر دیگه ای داره قابل احترامه ولی دلیلی برا مخفی کردنش نیست، البته به نظرم تو تابستون باید روزه تر گرفت که بعضی اینطوری می گیرن اما خب من دلم می خواد اما دلم نمیاد! کسی که تحقیر می کنه اعتقاد کسی رو ارزش داره خودتو براش سانسور کنی؟
تو عمرم دوتا حدیثم بلد نیستم اما تنها یه حدیث بود آیه بود نمیدونم استاد اندیشه برامون گفت که چون روزه بودم خوب یادم مونده: برای مومن دو شادی هست یکی در قیامت و یکی هنگام افطار!
پس حق داشتی که خوراکی هاتو موقع افطار با ذوق می خوردی
امروز دلم می خواد یه پست بزارم اما حسش نیست!
فعلا می چرخم کامنت میذارم

ماجرای خاصی نیست بهسا جانم ...
کاش پست بذاری برامون بخونیم ببینیم این روزهات چطوره :)
روزه تر که روزه نیست ...برای من نیست یعنی من دوست دارم یا کاری رو انجام ندم یا عین عین دستور عمل کنم ؛)
چقدر قشنگ ... مومن ... آخ ای کااااش بودم و ای کاش بشم ی روزی ...
ذوق کردن موقع افطار می تونه دلیلش شکم پرست بودنم باشه !!! هی وااای ...
دوستت دارم دختر

سلام مگی
وای چقد ماجرابود و من نمیدونستم1 دوروز نیومدما یه عالم پست نخونده!
برات خوشحالم که قلبت لرزیده هرچند کم و منطقی
امیدوارم که خیر برات پیش بیاد و مطمئنم که میتونی تصمیم درستی بگیری
تو از لبخند تلخ رسیدی به مگهان دونقطه دی! این الکی نیست، پشتش یه عالم درس زندگی بوده برات و الان مطمئنم که مگهان امروز خیلی بهتر می تونه تصمیم بگیره
حیف که دور روز کامل نبودم و نتونستم ازت بخوام شب آرزوها برام دعا کنی ولی منم عاشق این سه ماهم و بیشتر هم رجب و رمضان تو این روزها برای منم دعاکن عزیزم
وروزه داری بسیار پسندیده هست البته از نظر من و اگر کسی نظر دیگه ای داره قابل احترامه ولی دلیلی برا مخفی کردنش نیست، البته به نظرم تو تابستون باید روزه تر گرفت که بعضی اینطوری می گیرن اما خب من دلم می خواد اما دلم نمیاد! کسی که تحقیر می کنه اعتقاد کسی رو ارزش داره خودتو براش سانسور کنی؟
تو عمرم دوتا حدیثم بلد نیستم اما تنها یه حدیث بود آیه بود نمیدونم استاد اندیشه برامون گفت که چون روزه بودم خوب یادم مونده: برای مومن دو شادی هست یکی در قیامت و یکی هنگام افطار!
پس حق داشتی که خوراکی هاتو موقع افطار با ذوق می خوردی
امروز دلم می خواد یه پست بزارم اما حسش نیست!
فعلا می چرخم کامنت میذارم

شیما 1394/02/05 ساعت 10:37

یه لبخند گرم
آرامش
حس خوب امنیت
عالیه

هوم شیما ...
خدایا شکرت ...

avishan 1394/02/05 ساعت 02:30

همیشه پر از حسای خوب باشی .

ممنوووون دخترم !

سبک نوشتنت خیلی دوست دارم

یکی از افرادی هستی که همیشع بهم لطف داری ...

علی 1394/02/04 ساعت 20:08

مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت ...
زیباییت به کنار حتماً مهربانیت مبهوتش کرده ...

من نه مهربانم و نه زیبا ... به چشم زیبا دلان گویا زیبا به نظر میام ... : )
این مردم و لطفی که به من دارن...... : )

فاطیما ... ♡

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد