مهمون دارم ، سه تا از دوستانم رو دعوت کردم !
خونه به شدت به هم ریخته ، کلی خرید کردیم دیشب از هایپر به اتفاق بابا که الان باید همشون رو جا بدم تو کابینت ! و بعضی هام یخچال ...
دیشب که بر گشتیم خونه خیلی دیر بود و فرصت نشد هیچ کاری کنیم فقط زیتون اسلایس شده ی خوب پیدا نکردم و زیتون کنسروی خریده بودم که بیدار موندم و اونا رو حلقه حلقه کردم !
یه لیست خرید دیگه ام آماده کردم واسه مامان که وقتی بر میگرده سبزیجات تازه بخره از بازار ...
و رفتیم واسه خواب ! الان بعد از یک صبح کاملاً تنبلانه اومدم پایین بالاخره و با دیدن آشپزخونه ی به هم ریخته واقعاً حالم بد شد...
اصلاً نمی دونم چجوری باید به کارا برسم !!!:( همیشه روزایی که من مهمون دارم خونمون تو بدترین وضع ممکن هست که وقتی مهمون می رسه اونقدری که همیشه خوشحالم ! نیستم ... یه خستگی بدی تو وجودم هست ... امیدوارم امروز زود به همه کارهام برسم و مهمونی ختم به خیر شه !