مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بچه م افتاد !



سری قبل تر که با دوستم چوپان رفته بودیم بیرون ، تو محله ی ساغریسازان یه مغازه ای رو کشف کردم که کدو داشت ! کدو تنبل پخته شده : ) رنگ نارنجیش چشممو بدجوری گرفته بود ولی تصمیم گرفتیم بریم مختار و یه چیز ترش خوشمزه بخوریم !

بماند که لحظه لحظه ی قدم هایی که تو خیابون و محل قدیمی ساغریسازان می زدم حس می کردم الان من یک مگهان هستم که اقلا به 40 سال پیش سفر کرده ، همینشم باعث یه وهم عجیبی برام شده بود ! ولی وجود دوستم چوپان که با اون محل حسابی آشنایی داشت باعث شد ترسم بریزه : ) خلاصه قدم به قدم که پیش رفتیم من دوست تر داشتم اون محل رو ، مغازه هاش رو ، حمومی رو که مال خیلی سال پیش بود !

دیروز هوس کدو کردم ، کدوی مش رجب!!! ( اسمش رو تازه یاد گرفتم! هاها) با اینکه دوستم بهم اطمینان داده بود الان فصلش نیست و بی خیالش شو اگر داشت خودم می بردمت ! ولی به حرف چوپان اعتماد کردم و راهی شدم ، قرار شد اول یه سری به کافی شاپ پاییز ، واقع در طبقه 11 مجتمع ایرانیان بزنیم ، بعد تر بریم سمت ساغریسازان !

ساعت 4.5 رفتم حموم در حالیکه ساعت 5.15 قرار داشتیم! به چوپان اطلاع دادم میرم دوش بگیرم و کمتر اس ام اس بده و وقتم رو بگیره!!! دیگه یه دوش حسابی گرفتم و سبک شدم لاک های ناخنام پاک شده بود دو تاشون که ترمیم کردم و لباس پوشیده و جستم بیرون ! هوا محشررر بود... آفتاب ملایم ! یه باد کوچولویی هم بود و روشنی هوا عالی بود ، دلم نیومد اصلاً با ماشین مسیر رو طی کنم و ترجیح دادم با تاکسی خطی خودمو به محل برسونم ، بگذریم که چقدر حرف زدیم و چقدر همه چیز آروم بود مثل هوای دیروز ...

بگذریم که مثل همیشه من از چیزی که تو این کافی شاپ می خوردم کاملاً ناراضی بودم!!! اون فضا و اون چیزای بدمزه اصلاً با هم هم خونی نداره ! طعمش بد نیست روی هم رفته متاسفانه دیروز هم کیک و هم بستنی من بوی تخم مرغ می داد!!! برای منی که خیلی رو کیفیت حساسم فاجعه ست چنین چیزی باقی مسائل هم بماند ! ولی دیزانش ساده و دوس داشتنیه :)بعد از خوردن و کلی قدم زدن ، سری به کدو فروشی زدیم و دیدیم هیچ اثری از اون نارنجی های دوست داشتنیم نیست !!! خلاصه که بچه ی طفلیمم تلف شد !

قشنگ ترین لحظه ی دیروز لحظه ای بود که چوپان یک عدد ساک خوشگل بهم داد که توش سوغاتی های عزیزم بود! نمی تونم بگم چقدررر خوشحال شدم قطعاً بگمم باورتون نمیشه اونقدر حس خوبی بود که نمی تونم بیانش کنم ، خیلی زیاد زحمت کشیده بود و منو شرمنده ی خودش کرد دخترک قد بلند ! این گل ها عالین و من همیشه دارمشون تو خونه ! جالب بود که چوپونک بدون اینکه بدونه اینو واسم خریده بود : )





نظرات 9 + ارسال نظر

عکس :دی

ایش ... :دی

:انفجار از خنده !

آخه واسه چی :دی :)) ؟

امین 1394/01/21 ساعت 05:22

سیلام عرض شد مگ عزیز
اگه تار میکردی و شطرنجی عادی و متعارف بود ها ولی این شکلی باور کن در نوع خودش بی نظیر و کم نظیره و نشان از سلیقه و نوع دید متفاوتت به همه چیزه
مگ تو واقعا با بقیه فرق داری
مگ تو یدونه ای
صبر کن دوتا هستید شما یه دنیا و خودت و مگان ترینور
حالا اونهمه رو تو میتونی بخوری مگ
بابا حساس , پای میشدی میرفتی دعوا میکردی میگفتی این چه وضعشه اخه
میدونم اونطوری نیستی
لاک ناخت از زیر شیشه بنفش خیلی کم رنگ دیده میشه

خواستم تیریپ گرخوندن باشه عکسه ؛ )

هاها ... واقعاً اهل دعوا نیستم وگرنه نصف جاهایی که میرم باید دعوا راه بندازم با این دقتی که رو کیفیت غذا دارم :))))

چوپان 1394/01/20 ساعت 11:07

این عکسه؟
یا سیبل مقابل!
میبینم گه یه دوست دیگه هم اسم من پیدا کردی :)
خوش باشید باهم

: )))))

دختر پر رووو ... سوغاتیت خیلی چسبیده همونجوری تو اتاقمه ! حیف نیست بدم مامان استفاده کنه :))؟ ایش

سپیده 1394/01/19 ساعت 20:17

چه ترکیب رنگ قشنگی دارن لباسات
یروز پامیشی میبینی یه بسته از طرف من واست اومده

مچکرم سپید !! : )
هاهااا ... وااااقعاااا ؟! خیلی خییییلی هیجان انگیزههه

یا عکس نزار یا درست بزار.اون عکس علی بابا چیه گذاشتی؟

همینه که هست تراویس عزیز :دی

سیمای 1394/01/19 ساعت 16:56

آره والا
نمیدونی اولش خشکم زد جلو مونیتور بعدش کلی به خودم و عکس خندیدم

: ))))
خیلییی باحاله عکسه ! هاها :دی

سیمای 1394/01/19 ساعت 16:45

مگی عکست چقدر ترسناکههههه

: )))))))
همینش باحاله !
شبیه دزدام !!!

سیمای 1394/01/19 ساعت 14:37

واااااااااااااای خوش به حالت
سوغاتی
دستشون درد نکنه

امیدوارم آشکوی شما هم برگرده دست پررر : )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد