حوالى ٤:٣٠ دقیقه ى صبح...
روى تخت اتاق کاملاً تمیزم دراز مى کشم(عموماً اتاقم تمیز نیست)، میز آرایشم را مرتب مى کنم، آرایشم را با دقت و آرامش پاک مى کنم، بعد از ٥ روز که در مضیقه ى پد پاک کننده ى آرایش بودم امروز بالاخره صاحب یک بسته پد شدم. کرمم را بر میدارم و مى خزم زیر پتوى سبک بهاره ام...
چراغ کوچکم را روشن مى کنم و کتاب نیمه تمامم را پیش تر میبرم.
+ امشب لیله الرغائب بود، نه سر مزارش رفتم، نه آرزویى کردم و نه دعایى...
من همیشه فردای شب آرزو ها خبر میشم شب آرزو ها بوده :/
بیا بهت پد بدم
وفوور پد آرایشی دارم
خدایى من الان مدتهاست آرایش نمیکنم ولى استفاده م از پد خیلى زیاده
میفرستیشون برام؟
چرا اینجوریه واقعا؟ همهی شبا رو زار میزنیم و دعا میکنم و امشب که میرسه لال میشیم انگار
نمى دونم چجوریه بخدا... فقط میدونم نه واسه خودم دعا کردم نه واسه تو و بقیه عزیزام
هعى...