دیگه کار به جایی رسیده که حتى فرصت نکنم روزی یه بارم این طرفا پیدام شه!
شایعه شده قراره مگى کارمند بشه به زودى، ما باور نکردیم شمام نکنید؛) ولى اینطور به نظر میاد که مهر ماه یه شروع تازه ست براى من و خانواده م... از این حیث که احتمالا کار خواهر عوض شه و من هم به جماعت صبح برو شب بیاها بپیوندم.
از کار خونگیمون براتون بگم که شکر خدا خیلى بیشتر از تصورمون خوب پیش رفت و کار به جایی رسید که مجبور شیم یکی در میون سفارش قبول کنیم، اگر می پرسید چرا نیرو کمکى نمیاریم باید بگم سخته توضیحش ولى متاسفانه امکانش برامون وجود نداره!
من کلاساى آموزشى کارگاه رو زیاد دوست دارم، بهمون کنار هم خوش تر میگذره و کلى هدیه و گل برامون میارن(چشممون نکنیدا:دى) و اینجوریاس که خیلی خوش میگذره، ما اصلا دنبال این نبودیم که بخواد بهمون خوش بگذره!!!
خبر دیگه اینکه قراره ماشین بابا رو عوض کنیم و یه ماشین معمولى تر اما نو بخریم و اینجورى راحت تر امکان سفر کردن رو خواهیم داشت. مهم نیست ماشین چیه، براى من عوض شدن حال خوبی داره...
خب خب، لیست اتفاق هاى خوب رو گفتم، بدشم بگم؟ تو این دو هفته شیره م کشیده شده... باور کردنى نیست اما هزار تا گره تو کار فارغ التحصیلیم افتاده که همه از این بابت در عجبن! کار به رییس کل دانشگاه کشیده شده و فردا باید برم براى دیدار ایشون... در همین حد بگم که همه ى استادا به بدشانس بودنم در این زمینه ایمان آوردن و منتظرن ببینن چه خیرى در این گره افتادن ها نهفته ست!!!!!! منم به روى خودم نمیارم و سعى دارم با کمک استاد عزیزم گره ها رو باز کنم، باشد که مشکلات شکلات شوند، بعله...
سعى مى کنم بیشتر بیام این ورا، حتى اگه مجبور باشم کامنتا رو ببندم ^_^
ها بیشتر بیا
کامنتام بذار باز باشه. تو که تایید نمی کنی
خب بی ادبانه س تایید نکردن دیگه:/
Chera cmnt bebandin
?
که زحمت کامنت گذاشتن رو دوشتون نباشه خب
کامنت نبند ولی بیشتر بیاید
هرچی خیره وبهتره براتون پیش بیاد
خیلی ممنون واقعا
باش، نمیبندم اگر تحمل کنید کم بودنا و بی جواب گذاشتنامو:)
ان شالله کلی اتفاق خوب برات بیفته
براى تو هم...
ممنون واقعا از دعای قشنگ خیرت
ایشالا خیره
خیره بابا:)