مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

عروس داریم اناااار و به *_*

بچه ها، من اعتراف می کنم که اینجا هیچی از اتفاق هایی که برای زندگی پاطمه دوست چندین و چند ساله م افتاده ننوشتم. پاطمه داره عروس میشه و من به شدت احساس می کنم داره به بدبختی نزدیک میشه... به خودش که نمیگم، باهاش خوشحالم واقعا چون خودش خوشحاله، ولی معنای تاهل دقیقا تو ذهنم شده بدبختی(!) و یا بهتره بگم ناکامی و عقب موندگی، نمی دونم دلیلش چیه و اصلا از کجا اینقدر دیدم به تاهل منفی شد. یک بار به مامان حسمو گفتم که گفت خییییلی غصه خورد و خیلی نگرانم شد. خیلی...

مهم نیست، همین که بلدم جلوی هر اتفاق اینجوری رو برای خودم بگیرم کافیه فعلا... اقلا مثل اکثر هم سن و سالام نیستم و تکلیفم با خودم روشنه! بله ^-^ 

خوب، پاطمه از رشت میره، همون پاطمه ای که قسممم می خورد من یه روزی از رشت که نه، حتی از ایران هم میرم و هزاران شرط با هزاران کس بسته احتمالا که من میرم، حالا خودش داره میره

هاها... اون آیکون پوزخند من کووو؟

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین 1395/10/29 ساعت 11:53

داشتم هدیه‌ی مگی رو میخوندم یاد شما افتادم
به هم مرتبطن نام شما و این داستان؟
https://en.wikipedia.org/wiki/The_Gift_of_the_Magi

نه نخوندمش، حتی اسمش هم نشنیده بودم.
من اسمم رو از کتاب پرنده ی خارزار انتخاب کردم:)

اقا یه سوال
پاطمه یعنی چی ؟؟ .تا حالا نشنیده بودم.... خیلی جالبه ...
خوشبخت شن الهی
میخوام با سمندون بیام خواستگاریت

من به فاطمه به زبان کودکانه ی خودم میگم پاطمه و اونم خیلی دوس داره این مدل صدا کردنمو:)
الهی آمین همه خوشبخت باشن مجرد و متاهل... تاکید روی تجرد؛)
با سمندون با شازده با هرکی بیاین فرقی نداره خواهر؛) جواب یکیه

مرادی 1395/10/28 ساعت 20:01

آخه اینقدر دید منفی؟ بدبختی؟ :))) ای بابا!

:|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد