مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

بی اعتمادی...

ببینید شما یک اشتباهی کردید و زندگی و اعصاب کسی را خط خطی کرده اید، از خرشانسی و یا خوش شانسیتان طرف مورد آزار و اذیت قرار گرفته هم به شما علاقه ای هرچند کم(!) یا شاید هم خیلی زیاد دارد، در هر دو صورت شما یک فرد خیلی خرشانس به حساب می آیید. خب حالا پرواضح است که شما می توانید از این فرصت سواستفاده کنید و بروید دنبال گرفتن حلالیت... همان کاری که خیلی از شما ها کرده اید، من هم احتمالا کرده ام. 

طرف شما را می بخشد و می گوید برو به سلامت و من بخشیدم، هرچه بوده بخشیدم و حلال حلالی! واقعا هم بخشیده ها... دروغ گو که نیست! تو هم می روی به کار و زندگیت میرسی... فارغ از اینکه بخشیدن تنها قسمت کوچکی از ماجراست. مثلا ممکن است طرفتان تا آخر عمر به کسی اعتماد نکند، ممکن است توانایی دل بستن به آدمها را از او گرفته باشید، ممکن است برای سالهای طولانی نگاه و کنش و واکنشش تحت تاثیر آن حرکت نامهربانانه ی شما قرار بگیرد. ممکن است سالها هیچ چیز را مثل سابق قشنگ و رنگی نبیند و حتی ممکن است تصمیم بگیرد چندین سال دیگر تاهلش را به تعویق بیندازد و یا اصلا فکر تاهل را از سرش بیرون کند، چون آدمها را بد و دروغگو و فرصت طلب می بیند و حالا شما شریک خیلی خیلی گناه هایی شده اید که نباید می شدید، متاسفم اما مسبب همه ی این اتفاق ها شمایید. فراموش کردن بدی انسانها به آن راحتی ها که فکرش را می کنیم نیست... می شود بخشید، اما می شود فراموش کردنش که دست خودمان نیست! هست؟!