بعضی وقتها با خودم فک میکنم چی میشه آدما این همه همدیگر رو نمیفهمن؟ یا چی باعث این همه کژفهمی میشه؟ بارها شده پسر چیزی ازم خواسته و خراب کاری کردم و بالعکس.
مکالمهی ما در فروردین سال ۹۹
+ من یه لباس خونهی راحت نیاز دارم(این رو بهش میگم چون خیلی رفیق خوبیه و عموما اگر چیزی طلب کنم یادش میمونه و چند تا مدل از سایت یا پیجی پیشنهاد میده)
اما این سری اشتباه کردم، چون پسر همون لحظه جای پیشنهاد، خودش یه لباس خواب تورتوری به اضافهی رویهش برام سفارش میده
تازه چون آدمیه که به همهجاش فکر کرده لباس خواب تورتوری خالی نخریده و رویهش هم خریده که یه لباس آستین دار ساتنه و اینجوری اگر سردم شه میتونم اونم روش بپوشم، یا حتی وقتی وسط شب بخوام برم آب بخورم میتونم اونو تنم کنم که سرما به تنم نشینه
میدونم باورتون نمیشه ولی پسر همینقدر بامزهست.
* اینقدری اتفاق عجیب و دوسداشتنی بود که لازم بود بیام اینجا و برای بعدا هام ثبتش کنم:))
حالم داره بهم میخوره دیگه اااااییییییی
لطفا دورتر باشید که حالتون اینجاها به هم نخوره
^_^
جالب بود. احتمالا نفهمیده چکار کرده
احتمالا!
مبارکـه
مچکرم:دی