مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

رمز:)

خانومای قشنگ و یکی دو تا آقای محترمی که رمز رو داشتید، رمز عوض نشده ببخشید اگه فرصت نکردم بهتون رمز بدم:)



پیش‌ در آمد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اگه دوستی ما به مکان و زمان باشه که فاتحه‌ش خونده‌ست.

جمعه باز یادم اومد چقدر عمه‌هام رو دوست دارم، یعنی همیشه می‌دونستم ولی گاهی تو ذهنم کمرنگ میشه… 

——

قرار بود یه سفر کوچولو و مجردی با رفیقم بریم که فعلاً یه دور تا مرحله کنسلی رفته و بعد مقصد تغییر کرده، نمی‌دونم بشه یا نه… اما اگه بشه مقصد احتمالی فعلی اصفهانه:) 

——

هفته پیش که تهران بودم یه کت و شلوار خریدم که کتش سایزم بود و شلوارش نه، گفتم سایزش کنن برام ولی زمان‌ می‌برد و من باید بر میگشتم رشت. امروز که پسر تهران بود خبر دادن شلوار آماده‌ست و منم گفتم دوستم میاد و ازتون تحویل می‌گیره، هنوز همه جا دوست معرفی‌ش می‌کنم. نمی‌دونم وقتی فامیل شیم چطور معرفی می‌کنمش

——

ذهنم درگیره، دلم برای کسی تنگه که برای بار چندم دلم ازش شکسته، احساس می‌کنم هر بار بازیم‌ داده ولی من دست از دوست‌داشتنش بر نداشتم. کاش می‌تونستم بگم بهتون منظورم چیه و از چی حرف می‌زنم. اما سخته برام… 

——

می‌دونم باید بیشتر و خصوصی‌تر بنویسم براتون… قول میدم این کارو بکنم و قول میدم زیر قولم نزنم. 



* عنوان پیت از کتاب جاناتان بوده