واى واى واى، اینجا که من توش هستم یه پنجره کنار میزم داره به جاده، اون وقت همش باید حواسمو جمع کنم عین خانوم شیرزاد محو تماشاى اتفاقات جاده نشم:دى
منو تصور کنید که تا بیکار میشم دست زیر چونه دارم از پنجره به بیرون نگاه مى کنم:دى
راستى اگه الان ١٩ ٢٠ ساله بودم به بوی فرند نداشته م میگفتم بیاد پایین ساختمون محل کارم و از دیدن هم ذوق کنیم! مطمینم این کارو مى کردم، حیف که نه ٢٠ ساله ام و نه بوى فرند دارم، شت
واقعا شتتتت
:دى