روز زن بود، هانی وارد خانه شد غمگین از دیرکردنش و گفت حامد اصرار کرده شام ببردشان بیرون...دو گل دستش بود، بغلمان کرد، یکی را به مامان داد و یکی به من و خواهرم... گفت اینها از طرف حامد است، از این به بعد هر سال می رویم از گل فروشی محبوب حامد برایتان گل می خریم...
و همان شد، حامد چند ماه بعد آن روز برای همیشه از دنیا رفت و گل روز زن شد آخرین گلی که برای خواهران و زنداییش گرفته بود، به همین راحتی گذاشت و رفت، برای همیشه رفت...
خدا بیامرزدشون
الهی آمییین
مرگ بی رحمه....
بی رحم...
ولی فکر کنم آدم ها کنار خدای عزیزشون آرامش بیشتری دارن... هرچند ما میمونیم و غمِ نبودنشون...
خدایش رحمت کند...
خیلی بی رحم تر از چیزی که فکرشو می کنی
تا وقتی حامدو از دست نداده بودیم فکرشم نمی کردم اینقدر عمر آدمو کم کنه و جون آدمو بگیره رفتن کسی........
عزیززززم
متاسفم دوستم
خداوند قرین رحمتش کنه الهی
صبر برای شما و خانواده محترمش ارزومندم.
زین پس روز زن تداعی کننده ی گل یادگاریست از طرف مهربان دلی برای شما تا ابد
...
تا ابد، ای کاش بود امسالم.. حتی یه سال بیشتر بود.
:(
:*