مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

پارک محتشم، بارون و من...

اون بار که از تهران اومده بود با چوپان اومدیم و اینجا نشستیم، حالا امروز خیلى تنها، خیلى خیلى تنها اینجام و زیر بارون نشستم، حتى نمى تونم کتابمو از کیفم در بیارم و کمى از تنهایی در بیام.

بارون داغونش مى کنه کتاب قشنگم رو... کمى مدارا لطفا بارون مهربونم :*
 اینجا منم، مامان ها و باباهاى با حوصله که با بچه هاى ورزشکارشون تو بارون به پارک اومدن براى تمرین فوتبال، اینجا منم و فرار از روزمرگى ها... 

٢٦ سالگیم بد نبود یعنی اصلا بد نبود، فقط سن تنهایی های بیشتر و بیشترم بود، ازدواج فاطمه و سر شلوغ شدن دوست دیگه م از مهم ترین دلایلش بود، حالا روزها و شبها می گذره بی اینکه کسی جایی منتظرم باشه و قرارى براى فرداهام باشه، من اما هنوز یه اتفاق خوب رو کنارم دارم، اون یه خواهر و شریک تمام وقته برام... اگر دور شه، اگر دور شم، واقعا چیزی ازم میمونه؟ چیزی ازمون می مونه؟

من شخصیت مستقلی دارم(به گفته ی دوستان و اطرافیان) راحت از پس اتفاقات بر میام، اما از دست دادن دوستا و اطرافیان خیلی راحت از پا درم میاره... خدا تو میتونی دوستامو بهم برگردونى به واسطه ى برکت دادن به وقت و حوصله شون، من تاب و توان تلاش بیشتر برای داشتنشون رو ندارم.

بارون کم شده و میتونم از تنهایی در بیام، روزای قشنگ و بارونى رشت رو براتون آرزو می کنم^_^ 


نظرات 4 + ارسال نظر
دیانا 1396/04/23 ساعت 13:00 http://mohiig24.blogsky.com

اینجا خبری از بارون نیست
شیراز هوا داغه داغ

شیراز، شیراز خوبم...
سلاممو بهش برسون دیاناى تازه وارد

دلژین 1396/04/22 ساعت 09:32 http://delzhin.blog.ir

دلتنگ ؟؟
من دیوونه ی بارون و برف و سرما م...
انرژی میگیرم...

منم حس دلتنگیشو دوس دارم خییییلی لعنتی رو
آخ! دلم خواستش دوباره

دلژین 1396/04/20 ساعت 23:47 http://delzhin.blog.ir

اینجا هم یه نمه بارون زد امشب....

دلتنگت نکرد اون وخ؟
من دلم تنگ میشه واسه همه چیز وقتى بارون میزنه، خیلی هم میمیرم براش میدونى که

سلام لزیزم..روزهای خیلی خیلی شادی رو برات ارزو میکنم

سلام
وااااااى
لزیز رو خوندم عشق کردم با اینکه اشتباه تایپى بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد