مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

#عاشقانه

 

 گفته بودم بلد نیستى تو هیچ، مرا بلد نیستى و قربان صدقه رفتن را هم...

غروبش، وقتى از خواب عصر گاهى به زندگى بر می گشتم دیدم که نوشته بود

"قربان قد و بالایت شوم" 

و این بى مزه ترین قربان صدقه رفتن دنیا بود که نصیبم شده بود. 

نظرات 2 + ارسال نظر

وااای مگییی منم دیروز عضدی بودم بعد یه لحظه دوق کردم اع مگی هم بود بعد اع چه جالب رفیقشم فاطمه بعددااشتم فک میکردم من چرا ندیدمش پس بعد یادم اومد مگه من میشناسمش؟:)))) خلاصه وی همواره خوددرگیر بود :/
چون ربطی نداره به ابن پست و پست بالایی کامنت نداش واینکه اینجا خصوصی نمیشه فرستاد گفتم بگم که خصوصیه :دی

من دلم خوااااس عمومیش کنم:)))))))
حیف ندیدیم همو
بله ما نمیشناختیم همو، علاوه بر فاطمه، مرضیه، سارا و مریم نیز بودن همراهمون

طلوع ماه 1396/02/26 ساعت 15:01 http://mmnnpp.blog.ir

لبخنددد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد