مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

ماجراهای من و استادم:دی

امروز داشتم به استادم میگفتم وقتی با فلانی می رفتیم سمت کوه قاف چه اتفاقی افتاده، بهم گفت چرا ماجراهای جالب همیشه تو ماشینی که تو نشستی رخ میده:)))))؟!

قرار شد موقع برگشت با اساتید برگردم که حوصله شون سر نره:دی

نظرات 8 + ارسال نظر
آسوکا 1396/01/28 ساعت 13:23 http://asooka.blog.ir/

من وقتی استادم باهام زیاد صمیمی میشه حس می کنم نکنه ناراحت شه فک کنه بهش توهین می کنم :D
والا بخدا
کاش ما هم از این استاداهی شما داشتیم :D

آررره منم منم...
بعد به جایی رسیده میگه هومن صدام کنید خانوم ر!!!
یعنی اینقدر خلم که به اسم کوچیک صداش کنم:دی؟
البته استادم خانومِ خیلی ماهی داره و همیشه باهامونه؛)

faella 1396/01/25 ساعت 04:50

یاد دوران مدرسه افتادم، که اتفاقات جالب همیشه تو کلاسی که ما توش نبودیم رخ میداد :)))

وای آره، ولی از دبیرستان که گذشت هر چی خوبه اونجاییه که من هستم:دی

نل 1396/01/24 ساعت 20:02


عزییزم..همیشه بشادی و مستی باشه

ممنونم که هنوز هستی نل...

نفس 1396/01/24 ساعت 16:58 http://takenote.persianblog.ir/

لبخندات خیلی خوبه:) میدونی؟

هانی 1396/01/24 ساعت 11:10 http://hanihastam.blog.ir/

چه اتفاقی افتاده؟ :کنجکاو

:)))))))
نمیشه بگم:دی
در راستای کنجکاو تر سازی:))

من، منم 1396/01/24 ساعت 03:38 http://tasnim1375.blog.ir

تازگیا خیلی کم حرف و ساکت شدی مگی
چرا؟

نمیدونم خودمم، شاید یطوراسیم میشه؛)

امید میرزا 1396/01/24 ساعت 01:22

کمک مگی
ایمیلتو چک کن

چک کردم حاجی، حالا نوبت شماست چک کنی؛)
ایشالا که خیره

پویا 1396/01/24 ساعت 01:05

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد