مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

دوس دارم همه جواب بدن، منم دیرتر تو پست بعدی نظرمو میگم.

واقعا فکر می کنم باباتر از بابای من هم وجود داره؟ 

واقعا اگر وجود داره خوشبحال بچه هاش، من بیش از این نمی تونستم بزرگی و خوبی رو تحمل کنم و خدا به قدر تحملم بهم نعمت داد. یه زمانی فک  می کردم فقط خودم اینطور فکر می کنم درباره ی بابام، بعد این اتفاقها دیدم نه واقعا اینطور نیست و من علاقه م یه عشق الکی پدر و دختری و از روی تعصب نیست...

  

 من می دونم تو چه شرایط سخت و بدیه، می دونم محل کار حامد خدا بیامرز هم حتی فروش نمیره که شرایط کمی، اقلا کمی بهتر بشه، ما مقاومت می کنیم برای فروش یکی دو تا چیز کوچیکی که بعد سی سال تونستیم به دست بیاریم، حقیقتا حق هیچ خانواده ای نیست که بخاطر کس دیگه ای اموالشون رو از دست بدن و ما کم این مساله رو تجربه نکردیم، ضمن اینکه میدونم اون خدا بیامرز هم راضی نیست زندگی ما به سختی بگذره بخاطر قسطهای عقب مونده ای که داشت و پرونده ش رو باز گذاشت و رفت، بابا سختش شده ولی به روی خودش نمیاره و به روی ما هم، میگه جبران می کنم این روزهای عجیب رو به نحو دیگه... و می دونم که رو حرفش هست. همیشه جبران کرده، اگر خدا بهش عمری بده باز هم جبران می کنه... 


  ×××××××××××××××××


+ نتونستم کامنتها رو تایید کنم، خوندم خیلی خیلی خندیدم... ولی اجازه می دید ازتون یه سوال بپرسم؟

+ سوال :

شما فکر می کنید پدر باید دخترش رو حمایت مالی کنه یا نه؟ و اگر نه چرا؟ اگر بله چرا؟ فکر می کنید خوبه که شما رو در سختی بذاره برای مستقل شدنتون؟ ضمنا اگر بچه ای داشته باشید چطور باهاش رفتار خواهید کرد در بزرگسالیش؟ تو سختی قرار می دینش که مستقل بشه؟! واقعا همچین دلی دارین؟ اگر خونه و ماشینی داشته باشید کمی بیش از نیازهای خودتون به بچه تون خونه و ماشین می دین؟ یا فکر می کنین اشتباهه این روش؟

روش پدر من روش محبوب منه، دیرتر درباره ش توضیح خواهم داد.


ضمنا درباره ی کمک و حمایت مالی پدر به پسر هم میتونید نظر بدید، عجیب ذهنم رو درگیر کرده :)

نظرات 13 + ارسال نظر
می سا 1395/08/05 ساعت 18:56

سلام عزیزم؛ من به اینکه دیدیم همو یا نه جواب دادم، اما یادم نمیاد توی خواب این کار رو کردم یا توی بیداری :))))

سلام
یعنی واقعا می سا؟ ممکنه همو جایی جز دنیای مجازی دیده باشیم؟!

مروئه 1395/08/04 ساعت 09:52

راستش این سوال شما جوابش پیچیده است و البته طولانی مستقل شدن به نظرم تو هر زمینه ای خیلی خوبه خوب این مستقل شدن باید کمک کم از کودکی ملکه ذهن کودک بشه از کارهای کوچک باید مستقل بشه مثلا از غذا خوردن شروع بشه تا لباس پوشیدن جمع کردن اتاقش تا برسه به سن کار وقتی درآمد داشت باید به درآمد خودش متکی باشه ولی خوب واقعا توی ایران اگر آدم حمایت نداشته باشه بعضی کارها رو نمیشه انجام داد مثلا من و خواهرم از طرف بابام متلقعا حمایت مالی نمیشیم و تموم کارهارا خودمون انجام میدیم به خاطر همین الان نمیتونیم ادامه تحصیل بدیم چون خوب دوتایی بخواییم درس بخونیم هزینه اش زیاد میشه و فشار زیادی بهمون میاد ولی مزیتش اینه که ما هر کار بخواییم میکنیم چون هزینشو خودمون میدیم مسافرت هر هتلی هر پروازی مهمون هر رستورانی هر جایی که بخواییم کادو برای دوستامون نمیدونم کادو برای همدیگه خرید کردنامون همه و همه مال خودمون هست حتی هزینه دکترها حالا چه کار زیایی باشه چه درمانی باشه همش به عهده خودمون هست ولی متاستفانه هنوز موفق به ادامه تحصیل نشدیم. حتی از لحاظ عاطفی هم ما مستقل شدیم دیگه دکتر میریم نمیدونم حالمون خیلی بده درمانگاه میریم تنهایی میریم سرم میزنیم یا میریم دندونپزشکی جراحی میکنیم تنها راه میافتیم میشینیم پشت فرمون میام خونه .در مورد پسرها که فکر کنم همشون از طرف پدر و مادرهاشون حمایت میشن تا بتونن زندگی متاهلیشون رو کنترل کنن راجع بدی و خوبی این موضوع هم چی بگم والا ما اگر پسر هم بودیم مطمئن هستم هیچ حمایتی نمشدیم .راستش مستقل شدن وضع خیلی خوبی به نظرم راحتی زایدی داره برای آدم

می سا 1395/08/04 ساعت 00:29

شاید یه وقتی همو دیده باشیم و به هم لبخند زده باشیم و رد شده باشیم :)
وقتی دلت قشنگه همه چیت قشنگه، مثل صورتت.
عکس اینستاگرامت رو دیدم

چه حس هیجان انگیزی.....فکر کن ندونی و دوستای مجازیتو دیده باشی
عزیز دلم

mehra 1395/08/03 ساعت 20:33 http://paeize-por-rang.blog.ir

بابا ها همیشه قهرمان دختراشون ان!شاید حتی قهرمان تر از قهرمان...من که کلا فک میکنم از بابای من بهتر اصصصلا نیست:)

مامان بابای من ازون دسته عادما بودن که خودشون رو پای خودشون بلند شدن و به جایی که الان هستن رسیدن...و خب حمایت مالی ای از طرف خونواده نداشتن...
مامانم همیشه میگه بچه ها خودشون باید کار کنن و زندگیشونو بسازن در یر این صورت قدر چیزایی که دارن رو نمیدونن...بابام هم همینو میگه...یعنی کلا مخالف اینن که بخوان خونه و ماشین و جدیدا هم که مد شده شغل آینده ی بچه هاشونو تامین کنن...

البته جدا از این نظر تربیتی مامان بابام که من کاملا موافقم باش،خودم هم دوست ندارم شروع زندگی مستقلم،اینقدر وابسته به مامان بابام باشه...
یعنی اگه بذارن مخارج جشن عروسیم رو هم،هر چند یکم جمع و جور تر،ترجیح میکنم خودم بدم...

اگر روزی بچه دار هم بشم،همینو یادش میدم...یادش میدم خودش همه چیو یاد بگیره...خودش با زحمت خودش همه چیو به دست بیاره...به نظرم عامل موفقیت همینه...
حتی تو درس خوندن هم یادش میدم رو پای خودش وایسه و وابسته به من یا طرف نباشه....
البته امیدوارم بتونم اینو اجرایی کنم!!!

کاش همه ی باباها اینجوری باشن واسه بچه هاشون، الهی آمییین

مادر پدر من هم یک قرون از خانواده ها نگرفتن، جز یه یخچال و دو تا فرش خوب فکر می کنم.
باقی ماجرا پای خودشون بود، ولی عمیقا معتقدن بچه ها نباید با رنج اول زندگی مواجه شن و ترجیح میدن تا حدی نیازهامون رو برآورده کنن
جالبه که خونواده ها با شرایط مشابه انتخاب های متفاوتی دارن :)
درس خوندن و استقلال در این مورد خیلی عالیه و خیلی در اطرافیانم کم دیدم!

شقایق 1395/08/03 ساعت 20:09

عههه حتما بهش یاد بدین.خوبه آدم همه فن حریف باشه.
الآن دیگه همه تحصیلات دانشگاهی دارن.این جور شغلا داره طرفدار پیدا میکنه.:)

نه بابو چی چیش خوبه؟ :دی
در حدی یاد خواهیم داد بهش انشالله ولی خب فک کنم خیلی کم

پدربزرگ 1395/08/03 ساعت 19:32

به نظر من توی کشوری مثل ایران پدر و مادر باید از بچه شون، صرفنظر از جنسیتش حمایت کنن، حمایت معنوی و مادی. البته اگه بچه ای نشست و بدون هیچ تلاشی فقط متوقع بود بهتره حمایت رو قطع کنن. به عنوان مثال من وقتی در سال 87 ارشدم رو گرفتم کلی دنبال کار گشتم، ماهها به هر دری زدم تا 2 واحد درس توی دانشگاه تنکابن بهم دادن، و اگه لطف پدرم نبود و پراید قدیمیش رو که برای فروش گذاشته بود و به پولش هم نیاز داشت بهم نمی داد نمی تونستم به خاطر 2 واحد درس تا تنکابن برم و برگردم، اصلا گواهینامه و تواناییم در رانندگی رو مدیون پدری هستم که اولین ماشین زندگیش همین پراید بود و اون رو به راحتی در اختیار دختر 18 ساله اش قرار میداد(سال 79) تا اعتماد به نفس و مهارت رانندگیش زیاد بشه! من حتی ازدواج خوب و مناسب و احترام و امنیت زندگی شغلی و شخصیم رو مدیون حمایتهای مادی و معنوی خانواده ام هستم، چیزی که بسیاری از دوستانم ازش بی بهره بودن و به همین دلیل زندگی سخت تری داشتن و موفقیتهای کمرنگ تری.
پ.ن: اما به نظرم درست نیست آدم از داشته های مادی و معنویش برای همه خرج کنه، هر چیزی حد و حدودی داره، آدمها باید بدونن ندانم کاریها و خرابکاری هاشون تاوان داره و تاوانش رو خودشون باید بدن و نه دیگران

کامنتت مثل همیشه اینقدر خوب و جامع و کامل بود و اینقدر حرفای من بود که دیگه سکوت کنم بهتره؛)
خدا بابا جان رو حفظ کنه و شما رو هم برای ایشون:*

پی نوشتت بسیار نیک بود.

شقایق 1395/08/03 ساعت 18:25

بنظرم بهترین راه اینه که از نوجوونیش بفرستیمش دنبال کار.
کار واقعی.
که پول درآوردنو یاد بگیره.
بعد 18سالگیش اگه شرایط کار کردنو داشت کار کنه یا اگه داشت درس میخوند کمکش میکنم.
بعد درسشم قطعا خودش بره کار کنه.:/به مو چی.'_'
حالا یجا خیلی گیر کرد بهش قرض میدم.
درمورد خونه هم میتونه تو خونه ی من بمونه تا خودش یه جا دست و پا کنه بره.

چه خوب و جالب... من خیلی به فکر اینم برادرمو بفرستم کاری یاد بگیره که ازش پول در بیاره، ولی بعد حس می کنم ابدا دوست ندارم آینده ش به اینجور کارها گره بخوره
الانا که میاد کارگاه و میگه یادم بدین آشپزی و کیک پزی من نگران میشم که نکنه علاقه مند شه:(((((((

خوش به حالت
بابای خوب داشتن یه نعمته

الهی شوور بهتر از بابا نصیبت بشه عزیزکم:)

من بابام همیشه بهم میگه تو اگر تلاش گر نبودی و استعداد نداشتی من یه قرونم خرجت نمیکردم... بستگی به شرایط داره مگی واقعا... تو الان من رو تصور کن دانشجوام ... اگر پدرم ازم حمایت مالی نمیکرد هیچ جوره توان پرداخت هزینه هام رو نداشتم ! یه جاهایی نیازه کمک واقعا نیازه ! اما یه شرایطی میبینی طرف میتونه از پس خودش بر بیاد ولی آویزون مونده خب من باشم چتر حمایتم رو کم کم بر میدارم... اونم نه یک دفعه... چون فشار روانی وارد شده اونقدر زیاد خواهد بود که اثرش رو میشه تو خیلی ها دید... مواجه شدی با یه عده که همیشه عقده ی پول دارن و عاشق کوبوندن آدمهایین که دستشون به دهنشون میرسه ؟؟ اینا همونایین که دستشون رو از گوشت قطع کردن... بوده همه چیز اما نذاشتن استفاده کنن یا یک دفعه محروم شدن... اونایی که از اول دچار فقر بودن من با یک نفرشون دوست بودم از نزدیک ، بسیاااار بسیاااار شریف ان... ابدا عقده ای نیستن... بنابراین باید تو گرفتن چتر حمایت از بچه ها خیلی جانب احتیاط رو رعایت کرد... خیلی... تبعات جبران ناپذیری داره...

لایک:)))

نل 1395/08/03 ساعت 16:49

من اگر مادر بشم.بهش استقلال یاد میدم از همون کوچیکی!
مسولیت پذیرش میکنم.
مثلا اتاقشو تمیز نمیکنم تا خودش تمیز کنه!(مسلما اول بهش یاد میدم)
مثلا قرار نیست هراسباب بازی جدیدی ک اومد براش من بخرم.یک کمد کوچیک درست میکنم به عنوان فروشگاه خانگی.شایدم ببرمش از همون مغازه بخره.
ولی باید خودش پولشو پرداخت کنه.(شاید نصف هزینه یا کمترشو حتی.ولی باید هزینه بده)چطوری پول بدست میاره؟
به ازای کارهایی ک وظیفه اش نیست ولی انجام میده.مثلا به کسی کمک میکنه.من در ازاش بهش پول میدم.ستاره میدم و.. .(قرار هم نیست همیشه کمک کنه پول بگیره.تفاوت اینهاهم بهبهش یاد میدم ک همیشه توقع پول نداشته باشه)
بزرگتر هم ک شد حتما آزادی بیشتر بهش میدادم..حتما ایام تعطیلشو میفرستادمش هنر و کاریاد بگیره.
برنامه میریختیم که به هدفهاش برسه.براش تابلو هدف درست میکردم.
هدف فقط مالی نیست.الان بحث مالیه.مالی مثال میزنم.
ازدواج ک کرد چهچه دختر بود چ پسر هییچ پول اضافه برسازمان به عنوان کمک بهش نمیدم.مگه به عنوان وام بدون سود!
همپاش بودم.خیلی روی تصمیمهاش حمایتش میکنم.حتی اگر اشتباه بودمیزارم تجربه کنه و یادبگیره.

شاید گاهی دلم بسوزه براش.اما باید یادبگیره مسولیت پذیرباشه.و این برام باارزشتره.حتی من نباشم بتونه خودشو ب درجه بالابرسونه ن یک فرد معمولی ساده باشه.باید زندگی خیلی خووب و فوق العاده شادوسالمی داشته باشه.

به به چه راهکارهایی؛)

هانی 1395/08/03 ساعت 15:11 http://www.hanihastam.blog.ir

سوالات خیلی بنیادین و تخصصی بود. باید توی یک دوره ی بلند مدت آموزش فرزند پروری بهشون جواب داد!! همینقد سخت و تخصصی!! بهشون فکر میکنم و یک وقت بهتر، نظر شخصیم رو می نویسم.

حالا انگار چقد مهمه نظرم :دی

خیلی هم عالی جدی مهمه نظر ها برام:دی

طلوع ماه 1395/08/03 ساعت 14:50 http://mmnnpp.blog.ir

سلام.بنظر من باید پدر دخترش رو حمایت کنه چ از نظرمادی چ معنوی.البته در حد معمول و اندازه ای که در توانش باشه.بعدا که دختر می افته تو دور زندگی و مشکلات خودش کم کم یاد میگیره که چ جورب گلیم خودشو از اب,بکشه بیرون و مستقل باشه..

خیلی موافقم

می سا 1395/08/03 ساعت 13:05

سلام گل گلی
حمایت مالی رو نمی دونم منظورت چیه واقعا:)))
روش بابای من این بود که از وقتی پول تو جیبی گیر ( عجب کلمه ای!!!) شدیم خودمون باید پول چیزهایی که دوست داشتیم رو بدیم،اگر هم یه وقت برای یکیمون یه چیزی می خریدند همونقدر به بقیه می دادند . در ازای کار کردن هم بهمون حقوق می دادند، یعنی مثلا در ازای شستن حیاط و پاک کردن شیشه. به نظرم خیلی خیلی خوب بود، من لذت می بردم و به نظرم بهترین روش بوده،اگر هم روزی بچه ای در کار بود همین کار رو باهاش می کنم. الانم اگه بیشتر از حقوقم لازم داشته باشم بهم وام میده و از حقوقم کم می کنه :)))
خونه هم اگه خودم داشتم که آره براش میگیرم، ماشین هم بستگی به عرضه اش داره، اگه خوب و سالم و تمیز نگه داشته باشه چرا که نه :)
از نظر من دختر و پسر نداره بچه، با هر دو تا یه جور رفتار می کنم :)))))
ببخشید دیگه یه عالمه شد حرفهام. مواظب خودت باش حسابی. بعد اینکه زیبابین هم خودتی، خوشگلی دیگه، چیکار کنم خب :*

می سا من شما رو دیدم؟
چی چی من خوشگله آخه؟! خیلی خوشبختم دوستام قشنگ می بیننم اقلا دیگران که باید می دیدن ندیدن=))))))

خیلی خوبه که اگر داشته باشی براش ماشین میگیری :*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد