زیر شیروانی مرا یاد کارتون ها می اندازد، یاد سارا کورو، یاد خوابی که می بینم و همیشه در یک زیر شیروانی اتفاق می افتد. زیر شیروانی، زیر سقف شیب دار جایی که پر است از ابرهای باران زا، زیر شیروانی مرا یاد تویی می اندازد که نیستی...یاد تو، یاد خیال های خام
آخییی
مگی جان تو دعاهات به خدا بگو یکم از اون ابرای بارون زا و فقط یکم از اون بارونای ریز شمال رو برای ما کویر نشین ها هم بفرسته
من دلم بارون میخواد
خدایا بفرسسسسس براشون ما زیادیمونه اینا کمشون، دهه...
هرررچی برکت و رحمت نصیب ما کرده خدا:دی
دختر رنگین کمونی همون که اصفهانی بود از خودش و نامزدش مینوشت و شبیه پیشیا بود ؟
هان هان همون مریمی
عاخی زیر شیروونی:)))
عاخی سارا کورو:)))اولین بار که کتابشو خوندم کوچیک تر بودم کلی...ولی اونقددددر باهاش گریه کردم!!!
عزیزممم:)) من خیییلی مبهم یادمه کارتون و داستانشو
ولی گویا دوسش داشتم منم ؛)