مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

پاطمه

دیشب با فاطمه چت می کردیم که گفتم جای چت کردن فردا پاشو بیا اینجا(همسایه ایم تقریبا) پیاده 5 6 دقه راهه از خونه ی ما تا خونه شون، گفت باشه و حرفهاشو ادامه داد. 

دوباره گفت خدا شاهده به همین روزای عزیز اگر کسی رو انتخاب کنی و بهم نگی نمی بخشمت و دیگه نه من، نه تو... بهش گفتم خب اگر این کارو کرده باشم، الان چه کاری از دستم بر میاد؟!

گفت این کار که خیلی زود اصلا همین هفته با هم آشنامون کنی...

گفتم شاید نخواد ببینه دوستامو هنوز و گفت جالبه که همه چیز به خواست و دلخواه اونه اول کاری و توصیه کرد کمتر به خواسته های اون اهمیت بدم و به دوستام بیشتر! 

این حرفها تموم شد که گفت فلان جلسه تو تهران که بود ایکس پرسید کی میاین تهران دوباره؟

منم گفتم برنامه م مشخص نیست. وسط حرفاش تایپ کردم که خب دیگه چی؟ نوشت مگی!

تهرانیه؟! آره؟! تهرانه اون آقا؟

من هاج و واج می گفتم کی؟ چی؟ میگفت حداقل حس ششم من دروغ نمیگه معمولا، فقط بگو تهرانه؟ و به ششصد طور مختلف این جمله رو تکرار کرد، تهرانه؟ تهران هستن؟ خودش تهرانیه؟ ساکن اونجاست؟! 

گفتم اگر بود وقتی تهران بودیم تو رو می پیچوندم و می رفتم دیدنش، نه؟ گفت خب شاید اون بار شرایطش رو نداشت، شاید نمی خواستی تو روز تاسوعا ببینیش! ولی مطمینم که تهرانه و خواهش می کنم مخفی نکن چیزی رو ازم!!! :|

منتظرم بیاد و ادامه بده به اصرارش، ولی واقعا چرا یهو به ذهنش رسید کسی رو دارم که تهرانه؟! چون من ابدا حرفی از تهران نزده بودم... خودش داشت درباره ی تهران و ماجراهاش صحبت می کرد، من فقط گوش می کردم که یه جریانی رو شرح داد و منم الکی گفتم پس منم میام می بینمش یهو آیکون یافتم، یافتم داد و گفت پس اونم تهرانه:| جریان دروغ بگو و راست بگیر بوده فک کنم.


 

فاطمه میگه اونی که با من زندگی کنه بدبخته، چون من خیلی انرژی دارم و یا می خوام برم بیرون، یا وقتی خونه ام دائم در حرکت و جنب و جوشم و آروم و قرار ندارم! شاید درست میگه واقعا...


نظرات 8 + ارسال نظر

دوستت که گفته تو خیلی شیطون و شلوغ و اهل بیرون رفتنی!
قبول نداری پس حرف فاطمه رو!؟؟

دیگران همه اینا رو میگن ولی من خیلی آروم و مظلوم و اینام که:دی
اخیرا افسرده هم شدم حتی

اصلا طرفی وجود داره یا نه ؟؟

مگی اتفاقا من اگه پسر بودم با یه دختر شر و شیطون و شلوغ و خنده رو ازدواج میکردم
از دخترهای افسرده ی بی حال که بهتره

نه خدا شاهده بابا:))))))) =)))) اگه بود من الان هزار بار تو چش و چالتون کرده بودم عکس دست و پای قشنگشو=))))))))))

من که خیلی افسرده ام:دی آروم، متین... با یکی مثه من ازدواج نمی کردی؟ ^-^

هانی 1395/07/24 ساعت 17:35

{در پس‌زمینه ترانه‌ی "دارم میام به تهران" اندی پخش می‌شود}

=)))))))

تهرانه طرف ؟؟؟؟
ای بابا باید نوشته هات و رمز گشایی کرد.... طرفی هست
نیست
:/

بابا نیست!!!
فاطمه رسما منو خل کرده، تو چرا دیگه:| :))؟

سلام ای شوهر بدبخت کنِ پرانرژیِ پولدار : ))))

صفحه ی پرتقالیت رو عشقه

:دی
صفحه پرتگالیمو دیدی؟ خیییلی وقته اینه ها

*زهرا* 1395/07/24 ساعت 12:59

خیلی خوبه که! دلشم بخواد...ایشششش :دی

:)) من خودم اگر مرد بودم دخترای شاد و شوخ رو دوست تر داشتم برای زندگیم

هدی 1395/07/24 ساعت 12:49

سلام مگی
به نظر من تو فرشته اییییییییییییییییییییی

سلام هدی
تو روخداااا بیخیال:|||

مونا 1395/07/24 ساعت 12:05

به نظر من تو کاملا برای یه زندگی مشترک ایده آلی
فقط باید طرفت آدم حسابی و کار درست باشه تاقدرت رو بدونه و از بودنت لحظه به لحظه لذت ببره
پسر تنبل .. پسر بی احساس ... پسر یه کم بی دست وپا ... و پسر غیر مستقل ... به نظرم اصلا به درد زندگی تو نمیخوره
تو خوبی و من مشکل خاصی در تو نمیبینم فقط امیدوارم طرفت هم به اندازه تو خوب باشه و درکت کنه ... اینجوری کاملا کنارت خوشبخته و خوشبختی

پاک ایده آلم:)))))))؟ اخلاقای چیزمو رو کردم اینجا هزااااار بار باز میگین ایده آل:دی؟
ممنونم از لطفت.... بی دست و پا رو خیلییی خوب اومدی، خوابالو باشه عیبی نداره ولی تنبل نه، که کلا بخواد خونه باشیم:|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد