مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

هیچ کی منو نمیبره نمایشگاه کتاب گیلان :((

امروز استادم ساعت 5.5 گفته برم پیشش(از سه میرم کتابخونه)، از طرفی می خواستم برم نمایشگاه کتاب، از طرف دیگه مهمون داریم، بعد شب تر باید حلوا درست کنیم. 

من دلم یک عدد همراه خوب می خواد که بیاد دنبالم، واسم یه چیز خوشمزه بخره تو راه بخورم و بعدم دستمو بگیره ببردم نمایشگاه... 


+ قرار بود همگی با هم بریم، که اینجوری شد و الان من خیلی خیلی تنهام و هیچ کی نیست که باهاش برم نمایشگاه و در نتیجه مجبورم تنها برم

نظرات 7 + ارسال نظر
parastesh 1395/07/16 ساعت 07:42

khodafez megi jooon
man baraye hamishe az donyaye majzi raftam
halalam koon azizam

خدانگهدارت باشه دوست کوچکم
می دونم تصمیم های درستی خواهی گرفت همیشه تو زندگیت
به یادت خواهم بود.

باران 1395/07/15 ساعت 13:35

سلام :)
من دم صبح بعد از اذان دقیقا اومدم نمایشگاه تون و دقیقا تمام فکر و خیالم
این بود که با تو بیام نمایشگاه کتاب و آخر سر هم با خودت اومدم
نمایشگاه :))
باور کن خواب دیدم :))
اومدم نمایشگاه کتاب گیلان :)))
بعدم آخر سر دست شما رو گرفتیم با هم رفتیم نمایشگاه :)
و چه خواب شیرینی بود

سلام
به به چه سعااااادتی
مگی رو دیدین پس بالاخره=)))

mehra 1395/07/15 ساعت 09:15 http://paeize-por-rang.blog.ir

یه چیز خوشمزه بهترین قسمتشه!!! کتابم که بهترترینه دیگه:دی
نمایشگاه کتاب رو تنهاییم میشه رفت مگه؟! هیجانش به اینه که چنتایی بریم بعد هی هر کدوم یه کتابو ورداریم یکمشو بخونیم و کلی بخندیم:)تهشم هیچی نخریم و بیایم خونه:دی

تهش خیلی بخریمم بعد بدیم دوستمون بیاره حتی:)))

این همه برا گوشی؟؟؟؟

با این حساب اگه بگم گوشیم 97000 تومنیه، قطعا بهم می خندین
و اگه بگم دو روز یه بارم بهش دست نمی زنم کمی تعجب کنید شاید.

آره دیگه این آیفون جدید دارا فک می کنی چند می خرن گوشیاشونو خب:دی؟

خیلی رفتار خوب و صحیحی دارین خیلی هم تعجب نمی کنم چون خودمم مدتی گوشیم غیر اندروید بود و اصلا دست بهش نمیزدم:دی

سوپ جوجه برای روح خیلی قدیمی شده البته که بسیار زیباست ولی احتمالا ۹۰ درصد داستان های تو کتاب برات تکراری باشه
به قول دوستم "حالا خودت میدونی"

در صمن ""اگر که هیچ کس نیومد سری به تنهاییت نزد اما تو کوه درد باش طاقت بیار و مرد باش """! تنهایی پاشو برو منتطر کسی نباش

هاه...

بله من کوه دردم که 25 سالمه نمی کنم دستمو بدم به دست کسی بریم واسم قاقالیلی بخره :)))

آویشن 1395/07/14 ساعت 17:05 http://dittany.blogsky.com

شاید اگه تو شرایط دیگه ای بودم همراهیت میکردم.
الان اوضاع مالیم جوری نیس برم نمایشگاه کتاب بخرم وگرنه حتما میومدم.

عزیزکم... هم کلاسامم بودن که بیان
من اندکی پررو تشریف دارم و انتظار داشتم هزار تا کار کنه واسم همراه گرامی :دی

باران پاییزی 1395/07/14 ساعت 14:59

ببین مگی من حاضرم همراهیت کنم دختر باهات بیام نمایشگاه به شرطی که با خودت حلوا بیاری. آخه این روزا مامان هر جا میره برای روضه بهش می گم حلوا برام بیار دست خالی میاد.
نمایشگاه کتاب اگه غرفه های کنکور رو و مذهبی رو فاکتور بگیری چیزی ازش باقی نمی مونه. اصلن پارسال رفتم افسردگی گرفتم اما نقطه ی قوتش حضور رضا امیرخانی بود اونجا که شب اومد شبکه باران. امیدوارم امسال هم یه نویسنده ی خوب و برجسته بیاد نمایشگاه.امیدوارم رفتی نمایشگاه، کتاب های مورد نظرتو پیدا کنی. راستی یه پیشنهاد کتابهای سوپ جوجه برای روح و شب های روشن خیلی خوبن

چه خوبه که شما اینجایی
مامان یکی از دوستام اونجا جشن امضا داره و اسم کتابش بسیار قشنگ و لطیف و آرومه
برام دلیل بزرگی بود که برم ولی خب از 7 بیدارم و تا 6 هم گیرم، تنهایی سختمه رانندگی کنم تا اونجا
آموت هم غرفه داره میگن، اشتباهه؟
مچکککرم از معرفی کتابهات

+ درباره ی حلوا، هنوز سری جدیدش درست نشده، وگرنه چه قابلی داره؟ خوشحالم می کنی آدرسی چیزی بذاری برات بفرستم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد