یه پستی تو وبلاگ یکی از دوستان خوندم و یاد خواب تکراریم افتادم تو تختم قاه قاه خندیدم. خوابم اینه که متاهلم و یهو کلی آدم سرزده میان خونمون و من گیج و منگ و در شرایط بسیار نامناسبی هستم و دلم نمی خواد درو باز کنیم که طرف مقابلم درو باز می کنه...
الان که خوب فکر می کنم می بینم انگار این خواب رو سه باری دیدم و همشم بعد رفتن مامان اینا به مکه بود که هر روز سرزده واسم مهمون می اومد و من مدام در استرس و تنش بودم که فلان چیز رو نداریم، اون یکی چیز رو داریم، من دست تنها چطو از این همه آدم پذیرایی کنم؟:دی
یه خواب مشابه اینم می بینم که چون بی ادبانه ست نمی شه بنویسمش:))
همچین روزایی بود دقیقا پارسال، یه شب شوهر عمه و دختر عمه کوچیکم سر زده اومدن خونمون منم تازه هانی رو از کلاس آورده بودم و خواهرم حموم بود. با هم رفتیم تو خونمون و گفتم شام خوردین؟! گفتن نه و منم رفتم شام درست کنم که خواهرم رسید، فکر می کنم اون شب 15 تا تخم مرغ نیمرو کردیم و هانی و شوهر عمه و دختر عمه م خوردن=))) وای وای عالی بود. اون روز احساس کردم خیلی خوش می گذره اگه با مهمونات راحت باشی، دیگه هر شب هرشب منتظر مهمون سر زده بودم و اینام می اومدن بالش و ملافه میاوردیم دور هم دراز می کشیدیم حرف میزدیم:)) بعد کینکت بازی می کردیم و من همونطور با حجاب اسلامی در جوار شوهر عمه اینا شب می خوابیدم و اصلا خیلی خیلی خوب بود. خلاصه که امیدوارم اگه روزی با خانواده ای وصلت می کنم خودشون راحت باشن که منم راحت باشم و بهم خوش بگذره
شماها برای رفتن به مهمونی خبر میدین؟ انتظار دارین بهتون خبر بدن؟! من شخصا دوستام بخوان بیان میتونن سرزده بیان، مثل پاطمه که سرزده میاد(من دو ساله می خوام برم خونشون و نرفتم!!!) و اونقد راحتم باهاش که گاهی میگم بالا شرایط خوبی نیست و تو حیاط می شینیم با هم :دی یا خیلی راحت میاد بالا و در جوار مامان بابام میشینه حرف میزنیم دور همی :دی
خلاصه به ما اصولا خبر میدن و ما همیییشه خبر میدیم، ولی خبرم ندن خیلی ناراحت نمیشیم:))
این همون خوابیه که تو رادیو وبلاگی ها در موردش گفته بودن؟
خیر اون خواب یکی واسم یه بسته آورده بود:دی
عه؟ ینی سرزده ی ما سر نزده ی شماس؟!:دی
آره بابا :))))
اگه آدم کسایی رو داشته باشه که بتونه راحت و سرزده بره خونشون،گمونم موهبت الهی نسیبش شده:)))
به نظر من سر زده اومدن خیلی باحاله ولی اگه طرف نیم ساعت قبله اومدن یه زنگ بزنه ببینه شخص مورد نظر خونه است یا نه خیلی بهتره!
هاها
خونه ی ما می تونن بیان عموما، حالا ممکنه تو شرایط خاصی خیلی خوشحال نشیم. ولی غیر سرزده مون هم اینجوریه که نیم ساعت پیشش میگن و حرکت می کنن خیلیا:دی
واقعا بستگی به همون درجه تعارفی داره که با مهمونا داریم. البته درجه تعارف ما بین اقوام کمه! ینی واقعا وقتی مهمون سرزده بیاد خونمون در بدترین حالت که کمی تعارف داشته باشیم و نشه از غذای خودمون بدیم بهش و وقت نباشه غذا درست کنیم، چن سیخ کباب از بیرون میگیریم و بعلاوهی غذای خودمون میخوریم.
و بارها هم شده خونه خاله رفتیم و با هم کوکو درست کردیم یا آش یا هرچیز دیگهای که ساده و سریع باشه.
اینجور مواقع معولا خود میهمان هم خودشو میهمان نمیمونه و صبر نمیکنه که میزبان کاری کنه! با هم چیزی تهییه میکنن. هرچی باشه.
من از مهمون سرزده زیاد خوشم نمیاد! خودمم سرزده جایی نمیرم معمولن! ولی در هر حال از مهمونداری استقبال میکنم و در کل میزبانی رو ترجیح میدم!!
ما خیلی رسمی برخورد می کنن خونواده مون یعنی مامان بابام... ولی اگه سر زده هم بیان به شدت استقبال می کنن
خونواده ی ما عموما میزبانن تا میهمان:دی
نه
من از مهمون سرزده خوشم نمیاد
خودم هم همیشه خبر میدم
خونواده ی ما هم اینطورن اما من سعی دارم خودم اینجوری نباشم و راحت بگیرم همه چیز رو...
من دوست دارم بهم خبر بدن، البته منم همیشه از قبل خبر میدم
تنها جایی که بی خبر میرفتم خونه ی خواهرشوهر مرحوم بود
ما هم در مجموع همیشه خبر میدیم، خییییلی هم کم جمعیتیم زیاد جایی نمیریم.
خدا رحمتشون کنه ندا جان
اره خیلى خوبه با مهمونت راحت باشى. از قضاوتهایى که پشت سرت می شه نگران نباشی و یا مهمونت اونقدر خوب باشه که فقط باهم بودنتون براش اهمیت داشته باشه.
خیلی خیلی خوبه، تو خونه ی پدریم خیلی اینجوری نبودن خونواده م... بچه تر بودیم بودن، ولی الانا نیستن