مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی
مگلاگ

مگلاگ

مگهانِ :دی

پاییز بی نظیر بود اگر... مدرسه ای نبود.

پاییز می تونست شاه فصل ها باشه، اما مدرسه این فرصت رو ازش گرفت. حیف نیست تو رنگی رنگی ترین فصل سال به درس و مدرسه و دانشگاه فکر کنی؟ تو این ماه باید بازی کرد، ولگردی کرد و نهایتا کار کرد، خدایا بچه ها رو کمی شاد کن که به روزهای مرگبار مدرسه نزدیک میشن... ازت ممنونم که منو به عقب بر نمی گردونی و دوباره بچه مدرسه ایم نمی کنی، خدایا اگر روزی بهم بچه ای میدی لطفا توان بده که نفرتم رو بهش منتقل نکنم، شاید اون مثل باباش عاشق درس و مدرسه باشه و شاید مثل باباش باهوش و خفن ناک باشه...

بمیره مادر برات که از 7صبح ظالمانه باید بیدارت کنیم و راهی مکانی کنیمت که هیچ سودی برات نداره، جانکم پیش پیش ما رو ببخش که چنین ظلمی رو در حقت روا خواهیم داشت(!)

نظرات 23 + ارسال نظر
شقایق 1395/07/08 ساعت 20:41

الهی آمین(->الهی همه حاجت روا بشن.^_^)
پس میشه یه راهی بهم بدی درمورد کیک صحبت کنیم؟
قیمت و آدرس و این چیزا.

:))عزیزم
یه ایمیلی چیزی بفرست خب
یا یه اکانت اینستاگرام بساز خواهر، شما وبلاگی چیزی نداری؟
خب من از کجا بدونم کی هستی آخه:(((

عاقا عاقا چرا تبلیغاته منفی میکنید
من عاشقه مدرسه رفتن بودم و هستم و خواهم بود
یعنی نمیدونی چه ذوقی داشتم واسه باز شدنه مدرسه ها، اتفاقا من عاشقه این ماهِ بسیار مهربونم.


الان انقد دلم میگیره مدرسه ها باز میشه من نمیرم، از طرفی نمیدونی چه ذوقی میکنم واسه بچه ها تو لباس مدرسه، بهترین دورانه عمرم بودن، حیف که زود گذشت حیف

ریحانه 1395/07/04 ساعت 01:56

پاییز بی نظیر بود اگر غیر از مدرسه کنکور هم نبود!:))
شمام میری دانشگاه الان؟
+ راستیی ببخش هنوز فرصت نکردم جواب اون ایمیلت رو بدم عزیزم تشکر فراوان

ریحانه 1395/07/04 ساعت 01:50

عالی گفتی به خدا
این پستت واقعا لایک داشت:)))
خوشحالم که امسال اولین مهریه که مدرسه ای نیستم بعد 12 سال و باید کم کم واسه دانشگاه اماده بشم.حس خاصی ندارم.ولی همیشه منم دلم واسه بچه های اینده ام میسوزه با این نظام و سیستم اموزشیمون.مدرسه ای خونه ما الان خواهرمه که امسال تنها شد بدون من:(اونم دو سال دیگه از مدرسه ای بودن رها میشه و کنکوری میشه:)
بدتر از همه اینه که بعد این 12 سال مدرسه رفتن وقتی 18 ساله میشی به جای خوشی و استفاده از نوجوانی و اول جوانی باید تازه استرس کنکور دست و پنجه نرم بکنی و واسه ماراتون کنکور اماده بشی :(این پاییز واسه من رهایی نیس چون باید بشینم تو خونه حسابی بخونم.ولی بازم از مدرسه ای بودن بهتره پاییزت مبارک فصل پرتقال نارنجی که دوس داری داره کم کم از راه میرسه .رنگ وبلاگت به رنگه پاییزه .واسم دعا کن سال بعدشاخ کنکور رو بشکنم و بشم دکتر اینده و خوشحال از امدن مهر بعدی

مرادی 1395/07/03 ساعت 19:15

بالاخره یکی پیدا شد که از مدرسه بد بگه و ازش متنفر باشه :)))) احسنت به شما! درست میفرمایین :)

:))

جالبه تو سوم نفری هستی که من متوجه میشم اصلا مدرسه رفتن در پاییز دوست نداره

zahra 1395/07/02 ساعت 18:43

منم متنفر بودم از مدرسه .آخه چی چیز جالبی داشت مدرسه آدم خوشش بیاد ،البته همیشه جزو شاگرد اولا بودم و تیزهوشانم میرفتم ولی هیچوقت مدرسه رو دوست نداشتم.
آدم دلش خوش باشه و عاشقونه هر روز واسش قشنگه ،روز و ماه و فصل فرقی ندارم ،اما ....

بیا شاهد از غیب رسید واقعا ربطی به درس خون بودن نداره
ما ها از پدرسه متنفریم باید کمپین تشکیل بدیم:دی

mahee 1395/07/01 ساعت 14:49

مگی من از وقتی بچه دار شدم و جوجه مهدکودکی شد، به مدرسه اش و اینوه صبح زود باید بیدار بشه و خابالو بره، خیلی فکر کردم و هربار غصم میگیره و دچار ناراحتیه شدیدی میشم که باید با سختی بفرستمش مدرسه.

چقدر جالب ماهی...
من از حالا فکر می کنم!

مینو 1395/07/01 ساعت 14:04 http://minoo1382.blogfa.com

به عنوان مادریه پسرک سیزده ساله تاییدمی کنم اماخب من خودم مدرسه رودوست داشتم.

چقدر خوب که دوس داشتی مینو جان:)

motahare 1395/07/01 ساعت 14:02 http://hshm.blogsky.com

شدیدا باهات موافقم :|

شقایق 1395/07/01 ساعت 13:35

من عاشق مدرسه بودم و الآنم عاشق دانشگاهم^___^

راستی دوتا مسأله:
اون نذرتون؟
ممنون که گذاشتیدش و ماهم شرکت کردیم.احساس میکنم واقعا داره اتفاقای خوبی میفته.(هرچی خدا بخواد باز)
و دوم اینکه از غریبه ها هم سفارش کیک میگیرید؟

چقدر خوب

نذرم؟ واقعا؟ الهی شکر الهی همممه حاجت روا بشن و بعد هم من
خبر بده شقایق عزیز
بله دیگه مگه ما چقدر آشنا داریم؟ عموما غریبه ن بعدا آشنا میشن:)))

ساده خان 1395/07/01 ساعت 13:00

هرچقدر ب اخرش نزدیک میشم بیشتر دوستش دارم, دانشگاه رو میگم
کلاس اولو تقریبا نصفشو نرفتم یعنی میرفتم فرار میکردم, اون نصفشم با مامانم رفتم: دی

بدتررر از من بودین:)))

mehra 1395/07/01 ساعت 12:32 http://paeize-por-rang.blog.ir

اگه مدرسه رفتن مساوی باشه با دیدن کسایی که کلی دوسشون داری نه مدرسه بد میشه و نه پاییز از مقام شاهی پایین میاد...من عاشق پاییزم

آممم منم اون زمانا اندازه ی حالام متنفر نبودم شاید:دی
ولی الان هستم دیگه

مریم 1395/07/01 ساعت 11:58 http://marmaraneh.blogfa.com

وا مگی؟؟؟
تو عمرم‌چنین پست صادقانه ای ندیده بودم.
الهی باباش به مامانش نرفته باشه، بچه دق میکنه از غصه مدرسه رفتن.

والا ایشالا نره به من:))))))

خداروشکر راحت شدیم از مدرسه رفتن ولی من دلم تنگ شده برای اون دوران

من چرا دلم خیلی کم تنگ میشه واسه گذشته:دی؟

چوپان 1395/07/01 ساعت 11:17

کیف و حال*

چوپان 1395/07/01 ساعت 11:16

بعنوان پرچمدار تنفر از مدرسه ! اعلام میکنم که اتفاقا پادشاه فصلهاست:))
چون برخلاف زمستونو و بهار که اونام مدرسه دارن، امتحان نداره! این سه ماه اول فقط کیف و حاله تو مدارس
تابستونم اگرچه مدرسه نداره ولی کنکور داره!
پس چنانچه از منظر درس و مدرسه بخوای ببینی، پادشااااه فصلهاست دخترجانم دقیق نگاه کن گضایا

شروووع رفتن به مدرسه حالمو خییییلی خیلی خیلی بد می کنه...
من همیشه برای شروع هر کاری خیلی انرژی باید صرف کنم:( :((

Meredith 1395/07/01 ساعت 09:46

:| مدرسه بهترین مکان دنیاس.نمیدونم چرا اینقد بدت میاد از مدرسه مگی :) ولی امیدوارم بچه ت به باباش بره

منم امیدوارم به باباش بره، الهی باباش عین من نباشه :)))
من شاگرد تنبلی نبودما، ولی مامانم خاطره ها داره از مدرسه رفتنهای من... سه سال با گریه فرستادنم:دی

:)))))) وااای مگی پکیییدم پکیییدم

دهه:دی
این قدرررر خنده داشت؟! ایششش :))

پرستش 1395/07/01 ساعت 08:23

فرا رسیدن پاییز زیبا رو بهتون تبریک میگممم مگی جان(:
بابت جواب هم ممنونم(:

حسین 1395/07/01 ساعت 08:07

و خداوند home schooling را آفرید...

:))) واسه ما نیافرید آخه برادر گرامی

پرچنهـ 1395/07/01 ساعت 06:20 http://porchene.blogfa.com

آره بیدارم خیلی موقعا :) اون موقع میخواستم بگم اگه دلت خواست میتونم یه گوش بشم به قد چند دقیقه ای سرِ صبح ــــآنه

فکردم هم ... و هم ... و هم :) اینا از طرف من بود نقطه چینایی که گذاشتم و اینکه احساس بدی بهت دست نده ... چیزی نگفتم و رفتم :)
ان شاالله که خودش نگیره نگاهشُ گوششُ بودنشُ ازمون :)

چقدر خوبی شما و چقدر زیاد و بلند کامنت گذاشتنات خوبه

پرچنهـ 1395/07/01 ساعت 05:01 http://porchene.blogfa.com

ظالمانه ؟
باشد که دلبرک ساعت شیشُ نیم با ورجه وورجهُ بپر بپرُ خوندن " میرم مَدِّسه ... میرم مدسه ... جیبام پره فندوقُ پسِّه " یه ماچم ورِ صورت مامانش شنگول طور خونه رو بدرود گوید :|

این دلبندایِ بالقوه همشون همینطوری برعکسُ کج :| از آب درمیان :)

:)))
امیدوارم به من نره اگه قراره روزی مادر بشم. خیلی سخته واقعا بچه ای چون من داشتن... راستی چه خوبه که شما بیداری عزیزم:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد